هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

اگر برمیگشتم به عقب، بی شک عقد مفصلی میگرفتم و از غم شب عروسی شانه خالی می کردم!

باید بگویم روزهای قبل از عروسی، روزهای پر غمی است که شادی هایش، لحظه ای و کوتاه اند و شب هایش به بلندی شب یلدا، با حضور افتخاری فکر و خیال ها. 

حجم غم آنقدر زیاد هست که مرتب چشم ها تر شود و دلخوشی ها، انگار که خجالت بکشند، بروند یک گوشه، ساکت و آرام زانو بغل کنند.

نمی دانم با چه حساب کتابی شعر می خوانند عروس گریه نداره؟

اگر رفتن از خانه ی پدری بعد از بیست و چند سال گریه ندارد، پس برای چه چیز گریه باید کرد؟

تا سی روز دیگر، دختر خانه ی پدری هستم و این سخت مرا غمگین می کند.


  • هوالعشق

شب است.ساعت به وقت دلتنگی!


[...]


کلمات هم تاب این حجم دلتنگی را ندارند. 


  • هوالعشق

تا آنجایی که یادم می آید همیشه چیزی برای دلتنگ بودن داشتم. من آدم کلا دلتنگ و حسرت خور روزهای قدیمم. دلتنگ برای همه چیز. دلتنگ بچگی ها و سادگی ها و صمیمت های بی غل و غش. دلتنگ دوستای دبستان. دلتنگ ننه و دورهمی های قدیم. دلتنگ معلم کلاس پنجمم. دلتنگ خنده های الکی با دوستای اول راهنمایی م. دلتنگ معلم قرآن سوم راهنمایی خانم اطرج. دلتنگ ثانیه به ثانیه ی اول دبیرستان. دلتنگ زیست و شیمی مبتکران. دلتنگ هیئت هفتگی عاشورائیان. دلتنگ خانم عزت پناه. دلتنگ خانمم گفتن های دلنشین معلم دینیم خانم رضیان. دلتنگ کلاس فیزیک های آقای رضایی.دلتنگ کلاس های همیشه خلوت ریاضی آقای ؟ که فقط من دوستش داشتم. دلتنگ درس خوندن های کنکور. دلتنگ اعتکاف های پر خنده. دلتنگ دانشگاه و ورودی های89. دلتنگ بازدیدها و اردوی کاشان. دلتنگ مشهدها و قم و جمکران های دانشجویی. دلتنگ مسجد و تریا و سایت دانشگاه. دلتنگ دوران مجردی و خواستگاری ها. دلتنگ دوران خوب نامزدی مان. دلتنگ همه لحظه های خوبی که گذشت. آدم با این حجم از دلتنگی چطور باید کنار بیاید؟  زندگی باید دوبار باشد. یکبار برای دلتنگ شدن و بار دوم برای رفع دلتنگی ها.

  • هوالعشق
چقدر دلم می خواست آدم ِ زمان های دور بودم. که یک روز خسته از همه جا از کوچه بنی هاشم می گذشتم و راهم را کج می کردم سمت مسجد، آن دور تر ها می نشستم تا صحبت هایتان تمام شود و شما با نگاه ِ همیشه مهربان تان، تسلی دلم می شدید. چه خوب می شد اگر آدم ِ زمان های دور بودم تا هر وقت و هر زمانی که دلم پر می کشید می آمدم برای عرض ادب. چقدر خوب می شد اگر آن وقت ها که شما بودی، بودم تا محبتتان بیشتر از حالا قند توی دلم آب می کرد. چقدر دلم می خواست مهمان سفره ی کریمانه ی شما بودم به تکه نانی نه حتی! به همین که یادتان باشد دور و بری ها را، به نیم نگاهی. چقدر دلم می خواست جای همه ی آنهایی که با شما بودند، بودم. آخ که چقــــــــدر شما مهربانی و چقـــــدر این حجم از محبتتان اشک از آدم می گیرد خوب ِ من.

  • هوالعشق
چقدر غمگین بودیم اگر حضرت ابوالفضلی نداشتیم که گره کور های زندگی مان را با دست های مهربانش باز کند. یا امام رضایی نداشتیم که نفس کشیدن در حریم امن اش، همه ی غم ها را از یادمان ببرد. یا امیرالمومنینی نداشتیم که با صد و ده بار اسم ش، آرامش روانه ی دل هامان شود. یا امام حسنی نداشتیم که پناه روزهای تنهایی مان باشد. یا صاحب الزمانی نداشتیم که امید وقت های ناامیدی مان باشد. به کی پناه می آوردیم اگر شماها نبودید؟ چقدر به سر ما منت گذاشتی حضرت خدا که محبت بهترین بنده هایت  را در قلب کوچک مان گذاشتی تا در بزنگاه های زندگی به مهربانی هایشان پناه ببریم و دعاهای مان به دعایشان مستجاب شود و آرام شویم. چقدر خوشبختیم ما شیعه ها. چقدر زیاد.

  • هوالعشق

می دانید؟ زن بودن کاره خیلی سختیه اما زن داری کاره خیلی سختی نیست! زن ها خیلی ساده دل می بندند، خیلی ساده می شکنند، خیلی ساده غمگین می شوند، خیلی ساده گریه می کنند، خیلی ساده می خندند، خیلی ساده احساس خوشبختی می کنند و خیلی ساده احساس بدبختی. همه چیز خیلی ساده است اگر ساده از کنار غر غرها و گلایه ها و گیر دادن های الکی یشان بگذرید و ساده از حرف زدن ها و ناز کردن ها و نیاز به توجه و محبت شان نگذرید. همین! کاره سختیه واقعا؟

  • هوالعشق

بچه که بودم وقتی نمره ام کم می شد خدا را به هرکه میشناختم قسم میدادم که وقتی نمره ی بدم را دیدم در دم بمیرم! یا وقتی امتحان سختی داشتم و هرچه می خواندم کتاب به صفحه ی آخر نمی رسید، باز دعا میکردم به صبح نرسم! یا وقتی با کسی قهر بودم آرزو میکردم بمیرم و داغم به دلشان بماند! یا وقتی یک گندی میزدم مردن را به توضیح و توجیه و توبیخ ترجیح می دادم.  تا اینجایش شاید خنده داشته باشد اما می دانید؟ غصه اش اینجاست که حالا هم که بزرگ شدم باز هم وقت هایی هست که دعا می کنم بمیرم! کلا به هر بن بست تلخی که برسم، اولین راه مرگ است! انقدر زود تسلیم شو هستم! زود خسته شو! زود شکننده! زود غمگین شونده! زود گریه کننده! انقدر ضعیف.

  • هوالعشق

بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. اگر خسته ای دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. اگر باز هم خسته ای قبل از خواب این سه رکعت را بخوان. یا فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. یا قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله. یا همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله. یا در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم.


چه شب های زیادی خدا غمگین است از اینهمه بی توجهی مان به محبت و عشقش. چه شب های زیادی، زیادی غمگین.

  • هوالعشق

می دانید؟ غم سنگین است. مثل شادی نیست که سبک باشد، آدم از سبکی توی ابرها باشد و رها. غم خیلی سنگین است. می نشیند روی دل آدم و مثل یک ویروس به همه جا سرک می کشد. می آید توی چشم ها، روی لب ها، وسط قلب می نشیند. مهم نیست کوچک باشد یا بزرگ. مهم نیست برای چه ماجرایی پیدایش شده باشد. در هر صورت سنگین است و گریه کردن بهترین راه است برای سبک شدن. باید گریه کرد وگرنه غم ها تلنبار می شوند روی هم، راه گلو را سد می کنند و تمام. باید یک جایی باشد، یک کسی باشد، که هر چند وقت یک بار رفت، گریه کرد، غم ها را گذاشت زمین و سبک شد. مثلا جایی بین آدم خوب های خدا، بین معتکفین. وسط صدا زدن خدا به تک تک نام های حال خوب کنش، چادر کشید توی صورت و همه ی غم های ریز و درشت را گریه کرد و سبک شد.

  • هوالعشق

کلمه ها می توانند معجزه کنند. می توانند عشق را به نفرت و نفرت را به عشق تبدبل کنند. می توانند دلی را به دست بیاورند و قلبی را بشکنند. می تواند لبی را به لبخند باز کنند و چشمی را خیس کنند. می توانند آرامش بخش باشند یا ویرانگر. می توانند روز کسی را بسازند یا خراب کنند. کلمه ها می توانند معجزه کنند.

خدایاجان یادمان بیانداز مراقب کلمه هایی که کنار هم می چینیم باشیم که همه مان خیلی شکننده شده ایم.

  • هوالعشق
head:script/span