هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

می آید از ره، مردی سواره

بر مرکب عشق چون ماه پاره 

...

 


  • هوالعشق
بانوی مهربانی ها؛

ما سال هاست همه ی زندگیمان را گره زده ایم به ضریح شما و اخوی گرامتان، حرف یک روز و یک ماه و یک سال نیست. ما از ازل جیره خوار سفره ی کریمانه ی شماییم ... میلادتان مبارک

حضرت آقا؛

همه زندگی مان پیشکش یک لبخند شما

 یک حجم بزرگ دلتنگی و بغض را ضمیمه کنید به تبریکمان


پ.ن : میلاد عمه کریمه و روز دختر مبارک :)

  • هوالعشق


You came to me

In that hour of need

When I was so lost

So lonely

You came to me

Took my breath away

Showed me the right way

The way to lead

You filled my heart with love

Showed me the light above

Now all I want

Is to be with you

...

(+)

  • هوالعشق

گذشته سن ِ حضورت، ز سن ِ حضرت نوح

ولی شمار ِ مردم کشتی نکرده تغییری

کسی اگر که نداند، خدا می داند

فقط معطل مایی، اگر نمی آیی

...

http://www.jamkaran.info/Images/page0_04.jpg

  • هوالعشق

اندکی صبر

سحر نزدیک است ..

  • هوالعشق

خدای خوب ِ‌ لحظات ِ تنهاییم

...

(جای خالی را پر کنید!)

http://img.ntr5.com/pic/2262bf907af9.jpg


صفحه ی وبلاگ را همینجور بیاید پایین تا برسید به ختم صلوات : )

  • هوالعشق

میروم به روزگاری دور، به شهریور سه تابستان پیش، یک همچین روزی که خیلی یکهویی افتادم دنبال گرفتن پاسپورت برای کربلا و بعدترش که شدم مسافر اتوبوسی به مقصد کربلا ..

نمیدانم چه جور باید نوشت این حجم دلتنگی های گاه و بیگاه را و چطور باید لابه لای این کلمات گنجاند شوق دیدار را

حضرت ارباب، نیم نگاهی ..

  • هوالعشق
*بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد:

که چرا یوسف گمگشته هنوزم که هنوز است به کنعان نرسیده است؟

http://www.askquran.ir/gallery/images/29202/2_mvrn6s.jpg

*حمیدرضا برقعی

  • هوالعشق

پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید.

«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله». هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.

حاج محمد اسماعیل دولابی

  • هوالعشق

خدایاجان یادت هست؟ من اینجا ایستاده بودم و دعا میکردم و گریه میکردم و قرآن به سر گرفته بودم و از "تو"‌ میخواستم و نگران بودم و ترسیده بودم که مبادا مرا لا به لای اینهمه شلوغی و آدم های خوب گم کنی اما تو حواست بود مثل تمامی لحظه لحظه ها،‌ و من صدایت زدم یا اله العاصین و دلم قرص شد که تو خدای من ِ‌کمترین هم هستی و تو آرام گفتی خدا بودن که این حرف ها را برنمیدارد بنده ام، من خدای همه هستم!

عزیز ِ‌ جان و دلم؛ مرا ببخش به خاطر لحظه های که ندیدمت ..

شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے




  • هوالعشق
head:script/span