هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

خدایاجان

ببخش که مهمان خوبی نبودم؛ نمک خوردم و نمکدان ..

اما تو مثل همیشه میزبان خوبی بودی.سپاس

وداع با ماه ِ خدا را اینجا بخوانید

http://www.img4up.com/up2/09710285603056167332.jpg

  • هوالعشق
دوازده سال پیش شدیم یک خانواده ی پنج نفره و خوشبختیمان تکمیل شد.

هرچند به رسم بزرگتر بودن ِما و کوچکتر بودن نفر پنجم، خیلی زور گفتیم و اذیتش کردیم و ...

اما خیلی تر برایم و برایمان عزیز است.

تولدت مبارک داداش کوچیکه

ادامه مطلب

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up8/19142848495613577724.jpg

  • هوالعشق

آقاجان، مهدی جان

یاابن الحسن، یوسف زهرا

طاقتم طاق شد و جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند، عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری ..

http://www.mahdiehtehran.ir/picgallery/mahdi/mahdi)1.jpg

  • هوالعشق

حرفم نمی آید.فقط دعاگو هستیم انشالله، دعاگو باشید.همین!Arabic Veil

تا خاک توست دست به گوهر نمی زنم

تا کوی توست سوی جنان پر نمی زنم

درب آستان تو یک لحظه بسته نیست

جایی که در گشوده بود در نمی زنم

من باد نیستم که زنم سر به هر دری

جز بر در سرای شما سر نمی زنم

حتی اگر تو در نگشایی به روی من

جایی نمی روم و ... درب دگر نمی زنم

مادر مرا به مهر و ولای تو شیر داد

من پشت پا به فطرت مادر نمی زنم

.

*عنوان از اشعار آقای رضا جعفری و شاعر این شعر رو هم نمیدونم

  • هوالعشق


این کدملی و شماره شناسنامه در قرعه کشی انتخاب نشده است.

.

.

.

حسین ِ من، بیا و این دل شکسته را بخر

حسین ِ من، مسافر جامانده را با خود ببر


http://img4up.com/up2/59591407069881129975.jpg

حاج محمود کریمی، سومین مداحی(+)

  • هوالعشق

طبیعتا باید این سحرها و روزها و شب ها، سحرها و روزها و شب های خوب و خاصی باشند به برکت ماهِ‌ خدا، اما نیست!

همه چیز به همان تکراری ِ‌روزهای قبل است، آنقدر تکراری که گاهی دلم میخواهد مثل توی فیلم ها، بزنم زیر میز ِ زندگیم توی کافه ی دنیا!

یک جای دلم میلنگد .. و به تو فکر میکنم خدا، که چقدر خسته شدی از من!

دعادعا میکنم برای دریافت پیامکی از سازمان عتبات دانشجویی..

  • هوالعشق

سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند

مادرت صدیقۀ اطهر صدایت می‌زند

بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن

دست‌های بستۀ حیدر صدایت می‌زند

چارده قرن است کز قلب مزاری گم شده

پهلوی بشکستۀ مادر صدایت می‌زند

زخم یاسین، قلب طاها، سینۀ مجروح

نورآیه‌های سورۀ کوثر صدایت می‌زند

جد مظلومت علی سر برده در آغوش چاه

با دل خونین و چشم تر صدایت می‌زند

تیرباران پیکر مجروح عمّویت حسن

از کنار قبر پیغمبر صدایت می‌زند

قامت خم گشتۀ جدت کنار علقمه

بازوی عباس نام‌آور صدایت می‌زند

قبر ثارالله را بنگر که از پایین پا

جسم صدچاک علی‌اکبر صدایت می‌زند

بر فراز دست خونینِ حسین بن علی

حلق خونین علی‌اصغر صدایت می‌زند

با صدای زخمی خود «میثم» دلسوخته

تا که دارد روح در پیکر صدایت می‌زند

شاعر: سازگار

http://s1.picofile.com/file/7196219244/1_8812041668_L600.jpg

  • هوالعشق

چشم ِ مادر روشن است و دل حیدر(ع) خندان؛ احمد(ص) پدربزرگ شده است ...

خدا چشم روشنی کریمانه می دهد برای کریم اهل کسا ...

میلادت مبارک یاحضرت کریم(ع)؛سخت محتاج کرامت دستان توام ..

  • هوالعشق

زندگی ام را دوست دارم؛ از همان وقتی که یک الف بچه بودم تا الان که20 و اندی از زندگیم میگذرد، اما یک جاهایی از آن را دلم میخواهد پاک کنم. ویک جاهایی را پاک تر، آنقدر محکم که بالکل پاره شود حتی! بعد وقتی زندگیم را میگیرم بالا ببینم همه چیزش خوب است به جز چندتا پارگی. اصلن هم یادم نیاید که این پارگی ها برای چه بوده. نمیخواهم فکرش را هم بکنم. اصلن ای کاش خدا همان طور که به حرمت این ماه از پرونده ی سنگین مان خیلی چیزها را به سادگی آب خوردن پاک میکند، از ذهنمان هم پاکشان کند، حالا نه به همان سادگی، اما پاکشان کند. پاک ِ پاک. انگار نه انگار ..

http://irannaz.com/user_files/L129080122169.jpg

  • هوالعشق

انقدر روزها کش دار و طولانی شدند که از بیکاری مفرط میروم سراغ صندوقچه ی قدیمی ام که پر است از خاطرات بچگی.آن موقع ها ینی10سال پیش، بیشترین راه ارتباطی با دوستانم نامه نوشتن بود. البت نامه هایی که خیلی هاشان را به اندازه ی خرید یک تمبر، فرصت نشد پستشان کنم! ولی هنوز با پاکت هایشان توی صندوقم جا خوش کردند. یک عالمه نامه ی لوس دختربچه های 11-12 ساله مِن بابِ دلتنگی و قهر و گلایه و در آخر آشتی(به نظرم دختربچه های9تا14سال لوس ترین دخترها هستند با روحیات خیلی مسخره:دی) یکسری عکس و کارت پستال و برچسب ِ یادگاری شخصیت های کارتونی و بازیگران که هنوز دلم نیامده بریزمشان دور و از همه خنده دارترش، یک عالمه کاغذهای کوچکِ تقلب با فونت خیلی ریز! همینجور که دارم میگردم میرسم به یک کاغذی که با دیدنش یک لبخند بزرگ میزنم! کاغذ ِ قراردادی ست بین من و خدا به این مضمون:

به نام خدای خوب خودم.این قرارداد در تاریخ1385/3/28 بین یکی از بنده های خدا و خداوند بسته میشود.طبق این قرارداد خداوند قول میدهد که نمره ی زبان بنده خدا را از 18پایین تر نیاورد(17/5هم خوب است) و بنده ی خدا را خوشحال کند مثل دو سال گذشته. و در برابر این عمل بنده موظف است این5 مورد کار را انجام دهد: 1- *خواندن نماز صبح یکبار در هفته 2- خواندن نماز ظهر اول وقت یک بار در هفته 3-خواندن نماز شب(مغرب و عشا) به جماعت یک بار درهفته 4- روزی 5صلوات 5- خواندن دو رکعت نماز شکر در هفته. این قرار داد تا یک ماه می باشد و انجام دادن این کارها بعد از یک ماه از روی تمایل است.


بعدم یه امضا به شکل قو(!) کردم و برای امضای خدا هم جا گذاشتم! یه همچین بنده ی پرویی بودم من!4chsmu1.gif

*نماز ِ صبح ِ قضا نشده!

  • هوالعشق
head:script/span