هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

با آرزوی موفقیت برای کنکوری های عزیز!

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ب.ظ

از هشت شب ِ‌قبل از کنکوری که کتاب را به اجبار بستم تا وقتی با داداش بزرگه رفتیم بیرون و هی به شوخی هایش لبخند الکی زدم و ده تا سه صبحی که یعنی قرار بود بخوابم و هی از استرس گریه کردم و نماز صبح پُر از دعایی! که خواندم و صبحانه ای که نتوانستم بخورم و وقتی که با یک دلهره و استرس خیلی خیلی بزرگ نشستم روی صندلی و کنکوری که قرار بود خیلی خوب باشد را به معنای واقعی گند زدم الکی الکی و فردای کنکور را که از صبح تا شبش آبغوره گرفته بودم و وقتی اعلام نتایج شد و پنج هزار را دیدم و گریه ام می آمد! و وقتی جواب انتخاب رشته آمد و وقتی کاغذ مخصوصی که کد و رمز و این دنگ و فنگ ها را نوشته بود آوردم و چشمم را روی رمزی که محو شده بود و نمیشد خواندش، هی ریز و درشت میکردم اما فایده نداشت و وقتی داداش بزرگه با هزار بدبختی، بدون رمز، صفحه ی نتیجه ی نهایی را باز کرد، با دیدن مهندسی کشاورزی-دانشگاه صنعتی، مجددا زدم زیر گریه! و فکر میکردم از این بدتر هم میشد؟ را فاکتور بگیریم، سال کنکور یکی از سال های خیلی خوب و دوست داشتنی تحصیلی بود که واقعا با لذت درس میخواندم به خصوص شیمی مبتکران عزیز را که دلم میخواهد باز بروم سراغش!

(+)


عکس رو یه جوری ربط بدین به رشته م!


  • ۹۲/۰۴/۰۶
  • هوالعشق

دیدگاه (۷۴)

:)
منم با داداش بزرگه رفتم بیرون شب قبلش. صبحم با اینکه کنکورم 2 بود بیشتر از 6 نتونستم خودمو تو تخت قائم کنم و مثل توپ قل میخوردم اینور اونور خونه! ولی خب، خیلی خوب بود همه چیزش :)
الآن راضی هستی؟ هوم؟!

+ با آرزوی موفقیت برا همــمشون...
+ از شیمی متنفففرم (بودم!)
+ فلسفه این عکس چیست یعنی؟!
پاسخ:
الان آره. ینی هرچی فکر میکنم میبینم خیلی خوب شد که توشهر خودمون و یه دانشگاه خوب هستم :)

+اوهوم
+دلت میاد؟به خصوص اون کتاب های مبتکران که من واقعا عاشقشون بودم و با لذت میخوندمشون! :دی
+ گلدون های خونه مونه.میشه ربطش داد به مهندسی کشاورزی مثلا!!!
آخ که چقدر از سال کنکورم بدم میاد!جدا از اون حس درس نخوندن و عذاب وجدان؛اتفاقی که برام(برای من نه دقیقا؛برای مادرم) افتاد و...بگذریم.
سال خیلی بدی بود.هرجندتهش با631تموم شد:)
پاسخ:
631خیلی هم خوب:)

آیکون همزاد پنداری با این پست !

 

من هم سال کنکور م رو برعکس خیلی ها  خیلییییی دوست داشتم و هنوز هم که یاد اون دوران میفتم کلی خوشحالی میاد تو دل و ذهنم !

هرچند که من هم کنکور م رو بد دادم ! ینی هرچی مرض میتونست بیاد سراغ یه آدم اومد سراغ من ! و من اصلا گریه نکردم و هرچی بود تو دل م بود و موند و وقتی نتیجه ی کنکور آمد و من بیشتر مصمم شدم برای دوباره خوندن و وقتی جواب کنکور آزاد اومد و من رشته ای که دوست داشتم قبول شدم و ... این شد که شدم دانشجوی دانشگاه آزاد که فکر کنم تا پایان عمرم هم غم آزاد رفتن حتی با وجود خواندن رشته ی مورد علاقه به دلم بماند .. :(

 

ولی خداروشکر میکنم چون به قول بابا م شاید اگر دولتی میخوندم خیلی چیزهایی که از رفتن به آزاد نصیبم شد نصیبم نمیشد و فقط افتخار سراسری رفتن بود که یدکش میکشیدم .. شاید !

پاسخ:
به منم خیلی خوش گذشت.ما 12روز عید رو مدرسه بودیم که یعنی درس بخونیم و اون 12روز از بهترین روزای کنکور بود :)
ولی من اشکم دم مشکمه! همه ش گریه:دی
آره اون دوخط آخر رو قبول دارم کامل. مطمئنم اینجایی که الان هستم به صلاحم بوده :)

منم خوب یادمه رفیق!احتمالا من وشما با هم کنکور داشتیم!سال 89! نه؟

ولی من اون شب خوب خوابیدم!!
و کنکور رو هم خراب کردم با رتبه 91!

وقتی رتبه ها اومد هم کلی گریه کردم!

ولی ایااام خوبی بود!دوران دبیرستانو میگم!

امسالم کنکور ارشد دارم ولی حوصله ندارم بخونم!!!!

پاسخ:
آره منم89
خراب کردی با 91؟ آیا 91 بد است؟ :/

اوهوم دبیرستان خیلی خوب بود:)
موفق باشی

شیمی بهمن بازرگانی رو هم خوب اومدی!!

 

پاسخ:
به خصوص اون تیکه هایی که با طنز و کاریکاتور توضیح داده بود :)

اره کمه!

قرار بود زیر 50 شم!

ولی خدارو شکر به رشته و دانشگاه مورد علاقم رسیدم!:)

 

شیمی بازرگانی رو هم خیلی دوس داشتم!ولی الان دیگه شیمی ندارم تو درسام!

 

راستی طبق کشف و شهود من اصفهانی هستی درسته؟!!

پاسخ:
بابا درس خون :)
ما9واحد شیمی داشتیم تو دانشگاه که خیلی برام عذاب بود! شیمی فقط همون سال های دبیرستان خوب بود

دیگه عکس به اون بزرگی گوشه وبلاگ از سی و سه پل و چندپست در مورد اصفهان و .. جا داره بگم صبح بخیر ایران بله اصفهانم :دی
چه روزهای بدی بودند ...
اشکمو در آوردی رفیق الان صفحه نت را درست نمیبینم :(
میدونی همه اون سالها خوب بود تا قبل از اعلام نتایج اولیه و بعداترش نتیجه نهایی...و حالا این سه سال بی حوصلگی که گذشت و یک سالش بیش نمانده !!!!
بازم تو از رشتت استفاده ای کردی !!
این ذوقت منو کشته :)))
پاسخ:
عه عه عه گریه چرا؟ :*
آره. اما دانشگاه هم بعد از یکی دوترم خوب شد
:)

آره بابا منم حوصله شیمی ندارم!!

 

بایت اصفهان  :خجالت

من تابحال اصفهان نیومدم آخه!!

پ ن: چه قدر آنی!!دست منو از پشت بستی!!

پاسخ:
:)

عه! تشریف بیارید در خدمتیم
آره چرا پس پی ام نمیدی تو مسنجر؟! :دی
  • رضا غفاریان
  • سلام
    وب زیبایی دارید
    به کلبه ما هم سر بزنید
    یاعلی
  • پشت کوهها
  • اگر همینجا رو قبول نشده بودین، اون سال براتون تلخترین و چندش آورترین و بدخاطره ترین سال عمرتون بود حتی !
    می بینید چقد نسبیه ؟!
    پاسخ:
    اون موقع توی متن اضافه میکردم: با دیدن متاسفانه شما قبول نشدید مجددا زدم زیر گریه! و فکر میکردم از این بدتر هم میشد؟ را فاکتور بگیریم، سال کنکور یکی از سال های خیلی خوب و دوست داشتنی تحصیلی بود ..

    سلام
    شما؟رشتت چی بود؟؟؟
    پاسخ:
    سلام
    رجوع شود به متن پست!
    آیدی تو ندارم خب!!!
    پاسخ:
    عه! چرا بابا! من ادت کردم اون دفعه ای!تو هم تاییدم کردی!همون seyede.135_110
    وااااااااااای از سال کنکورم متنفرم .... 
    دو تا مادربرزگام ...عمو جهاندارم ...
    رو هم رفته 8 نفر از نزدیکترین های زندگیمو تو اونسال لعنتی از دست دادم ....همش داشتم گریه میکردم یعنی ....هی سوم هفتم ...چهلم ....أه ! 

    اوا !!!! عه عه ! سیده بانو !!!!!!!! شیمی هم شد درس آخه ! یعنی با کتک فقط میتونستم شیمی بخونم ... 
    خیلی سخت بووووود ....

    خدا رو شکر که از رشتت راضی ای دوست جان ...:)
    پاسخ:
    اوح! خدا رحمتشون کنه جمیعا

    شیمی دانشگاه نه ها! شیمی دبیرستان.اونم از روی مبتکران های دوست داشتنی :دی
    اوایل که اصن دوست نداشتم اما الان چرا،‌خیلی خوبه :)

    راس میگی!!

    همین الان دیدم!!

    اینویزی انگار!آخه دید ه نمیشی!!

    پاسخ:
    :)
    الان مسنجر نیستم :)
  • محمد مهدی
  • من سالِ کنکور نداشتم تا حالا!
    :|
    پاسخ:
    73ای! چه کوچولو:دی
    ایشالا سال دیگه
    کنکور اصلا معیار عادلانه ای برای سنجش افراد نیست!
    پاسخ:
    موافقم. خیلی ها سریه اشتباه یا یه مشکلی که پیش میاد زحمتشون به باد میره! البته معیار بهتری از کنکور هم فعلا یافت نمیشه!

    تا حالا کسی بهت گفته بود عکسهایی که میذاری خیلی قشنگن و ناب و خاص و کمتر جایی دیده شدن !!؟

    سیده ! خیلی عکسهای پستهات رو دوست دارم .. :)

    پست بالا .. پست پایین ..

    و حتی این کوچولوئه که کتاب رو پاشه !! ای جوووونم :)))

    پاسخ:
    خودت خیلی گفتی :)
  • زهره سعادتمند
  • من همون قدری که زحمت کشیدم نتیجه شم دیدم.
    ینی زحمتی نکشیدم البته!
    و الانم از جایی که هستم راضی ام خداروشکر.
    پاسخ:
    خداروشکر :)
  • منتظر بهار
  • من شب قبلش با برادر گرام رفتم امامزاده
    کلی حرف زدیم و آروم شدم
    توی راه برگشت بهم توصیه کرد فردا خیلی زود نرم سرجلسه
    منم گذاشتم پن دیقه مونده ب کنکور رفتم همه نشسته بودن انقدر مراقبا دعوام کردن ک نگو
    هیچی دیگه به حد اعلی بهم استرس وارد شد :دی

    پاسخ:
    ماهم رفتیم گلستان شهدا
    اصن برای همین کنکورت رو بد دادی:دی
    73 ایها که کنکور دادن ! دها ! امسال 74 ایان !!!! :(
    پاسخ:
    اوهوم.درهر صورت آقای محمدمهدی سرباز بودن امسال :)
    شوخی های مبتکران واقعا هرچه نزدیک تر به کنکور می شدیم یخ تر می شد. قبول داری؟ یا ما سفت تر می شدیم که مزه پرانی های بازرگان رو درک نمی کردیم. 
    ولی واقعا نمیشه خلاقیتش رو در مورد محجبه بودن گازهای نجیب و هیزبازی قلیایی ها ندیده گرفت.
    پاسخ:
    آره.شاید اون موقع دیگه اعصاب نداشتیم!:)
    اوهوم.من اون آدمک ِخنگ رو دوس داشتم و از اون آدمک باهوشه بدم میومد! :| (آدمک های کنار سوال ها)
  • ترنم بانو
  • سال کنکور ! من هم وقتی رتبه م رو دیدم زدم زیر گریه هم وقتی رشتمو دیدم.

    البته با این تفاوت که گریه برای رشته اشک شوق بود ولی برای رتبه اشک تباه شدن بود.

    وخداروشکر...

    امسال هم حس سال کنکورم رو دوباره تجربه کردم .

    من برای خودم شب کنکور استرس نداشتم ولی امسال برای شب کنکور داداش کوچیکه استرس داشتم.چون خیلی زحمت کشیده دلم میخواد نتیجه عالی بگیره.

    براش دعا کنین.

    پاسخ:
    لو بده رشته و رتبه رو ببینم توهم الکی گریه کردی یا نه؟ :دی
    ایشالا اون چیزی که دوس میدارن قبول بشن :)
  • ترنم بانو
  • نه من الکی گریه نکردم.چون رتبه م افتضاح شد ولی رشته م خوب شد.

    رشته ریاضی قبول شدم

    ولی الان معماری خوندم (آیکن بالا انداختن ابرو به صورت متوالی)

    پاسخ:
    به سلامتی :)
    معماری دوست دارم.تغییر رشته دادی ینی؟برای ارشد؟
  • ترنم بانو
  • سلامت باشید.

    تغییر دانشگاه دادم.

    ترم آخر کارشناسی بودم این ترم.

    ارشد انشاالله بهمن یه رشته دیگه :))

    پاسخ:
    عه مبارک باشه فارغ التحصیل شدنت :*
    انشالله :)
  • منتظر بهار
  • هیچم بد نبود :دی
    انقد بلد بودم ک نمیدونستم کدومو بزنم
    جدنی میگم
    رشته ی کارشناسیمم تا ترم سوم خیلی دوس داشتن ولی ازون ب بعد متنفر شدم ازش :| چون چند روز رفتم کارآموزی(مرکز کارآفرینی دانشگاه) دیدم چقدر بدم میاد :|

    الان عاشق رشته امم
    اصن ی وعضی :)
    پاسخ:
    عه! خواستم تقصیرو بندازم گردن داداشت مثلا:دی
    رشته ت چیه؟کجایی؟
  • ترنم بانو
  • ممنونم انشاالله فارق التحصیلی شما .

    راستی این موقع شب ! نت؟!!(حس خود بزرگ بینی به شدت) یاد اون پستت افتادم که بابا اومده بودن توی چارچوب در وایساده بود گفتن: هوالعشق 

    خیلی با مزه تعریف کردیش

    پاسخ:
    مرسی :)
    تازه از والیبال دیدن فارغ شدم!‌ تبریک به شدت :)) من اصولا بیدارم تا نیمه های شب.فعلا خطری تهدید نمیکنه بابام خوابن:دی
  • ترنم بانو
  • D:  

    پس شمام عضو انجمن جغدان هستی؟:دی

    پاسخ:
    شما هم؟ :)
  • هما یوسفی
  • سلام ر:
    یادمه یک بار داشتم از کتاب شیمی مبتکران دوست داشتنی تست میزدم به یک تست رسیدم درباره اسیدها و بازها دقت نکردم فکر کنم یک بیست دقیقه شد کله ام تو برگه بود و حدود ده خطی یک صفحه ای شد پرانتزهای متوالی استوکیومتری رو که پشت هم مینوشتم بعد که به جواب رسیدم رفتم تو پاسخ ها چک کنم دیدم یک ادمک خیلی سخت! گذاشته کنار سوال و اولین جمله اش این بود دوست گرامی اگه این سوال رو به صورت غیر شانسی تونستید به جواب درست برسید اول بلند شید یک اسفند برا خودتون دود کنید چون بی شک شما از نوادگان مندلیف یا..هستید:)-بعد دیگه هیچی دیگه ما هم درست حل کرده بودیم کلی چسبید
    +بماند که بعدها فهمیدم جدمان میرسد به شیخ بهایی خودمان(ای بابا آیکون فخر فروشی نداره اوح اوح حرفمو پس گرفتم یاد جد شما که افتادم شرمنده:))
    + از شیمی متنفر بودم و هستم ولی خب از جمله درسهایی بود که خوردم!
    +همزاد پنداری برای وقتی که صاحاب کافی نت از پشت گوشی جانمان را به لب رساند تا رتبه را گفت وم.ن بی مهابا پشت گوشی گفتم اقا یک صفر اضافه نیست مطمینید رتبه سهمیه رو میگید و کلی وارفتیم و همه دوستان و مادر وغیره و ذلک وا رفتند و..اما الان بعد از شش سال از رشته و دانشگاهم راضیم و کمی از صلاح خدا را فهمیدم بماند که در حال تغییر مسیر در سیر  تحصیلی هستیم ولی خب این بود صلاح ما ..شکر..
    +چقد طولانی شد ببخشید حس مشترک خیلی داشتیم چه کنم نصفشم فاکتور گرفتم تازه:| چون همه خاطراتم اومد تو ذهنم
    پاسخ:
    سلام نواده ی مندلیف و شیخ بهایی:)
    +خیلی دوسش داشتم
    +عزیزم:) چه رشته ای حالا؟
    +خواهش میکنم. اون نصفه ش رو هم بیا بگو :)
  • ترنم بانو
  • ما از وقتی معمار شدیم.

    قبلنا مرغ بودیم. :))

    پاسخ:
    مرغ :)))
  • هما یوسفی
  • سلام نواده محمد نبی و زهرای اطهر:)
    مهندسی مواد-گرایش متالورژی صنعتیش :)
    هوالعشق مطمینی میخوای بقیه شو بگم:| میشه رمان!! انشالله حضوری میتعریفم حوادث سال 86 رو:) خخخ فقط بگم که بابام خودشون مراقب بودن و تو قرنطینه بعد هم از سر کنکور اومدم اشک تو چشام جمع شد گفتم چقد مسخره یعنی تموم شد سرنوشت م.ن رقم خورد:( بعد هم مامانم با یک چهره پر از استرس و نگرانی زدن رو شونه ام و گفتن چی شد و م.ن...
    تشریف بیارید، خوندون نزدیکسا ر:
    رسیدن بابا هم به خیر
    یا علی

    پاسخ:
    سلام مهندس:)
    اگه بابای منم مراقب بود استرس مضاعف میگرفتم:| حوزه ما دانشگاه اصفهان بود. با دوستام از اون بالای بالا که اومدیم بیرون و تا دروازه شیراز رو پیاده اومدیم و کلی خندیدیم که گند زدیم رفت! البته فک کنم خنده عصبی بود! چون بعد که از هم جدا شدیم و من اومدم خونه تا فرداش کلی گریه کردم :؟ دقیقا منم میگفتم سرنوشتم رقم خورد:( من به خاطر استرسی که داشتم اشتباهات داغونی کردم!سوال رو ندیدم و جا انداختم، گزینه رو اشتباه زدم و ..
    عه نزدیکیم؟شماوم22بهمن؟
    بابام؟از کجا؟مکه؟اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه! خیلی وقته اومدن:)

    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوست عزیز دلم خوبی ؟چه خبر مبرا؟

    میگما مطهره  یه سوال ببین این مطلب از حضرت علی؟؟

     

    قلبها دریچه نفوذند و آنکه صادقانه نفوذ کند

    پایدارترین مهمان است...!

     

     

     

    پاسخ:
    سلام عزیزم.خوبم خوبی؟
    آره از حضرت علی(ع) هستش
    نگرفتی !؟ادای تورو در آوردم...
    پاسخ:
    عه:دی
    حالا شوما بچه کوجای؟:پی
  • پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
  • سلام خانومی
    یاد اون روزها باعث میشه گلوم پر از بغض بشه
    البته این رو بگم که اون روزها رو با همه اذیت هایی که برام داشت خیلی دوس دارم ...
    ولی اون سال خیلی بهم سخت گذشت ...
    حتی وقتی وارد دانشگاه شدم تا پایان ترم اول همه چیز برام بیشتر از یه کابوس نبود
    شب اعلام نتایج رشته ها بدترین شب زندگیم بود با اون نگاه مایوسانه ای که پدرم بهم انداخت و با اون بی محلی هاشون که حسابی از نتیجه من دلخور که نه عصبانی بودند
    البته باهمه این اوصاف با اینکه اشکم دم مشکمه ولی چشمای لعنتیم خشک شده بود حتی نتونستم از ناراحتی یه قطره اشک بریزم...
    من روزی که کنکورم رو دادم اومدم خونه درصد هام رو حساب کردم و با نرم افزار تخمین رتبه ای که از کانون فرهنگی آموزش گرفته بودم رتبه ام رو تخمین زدم ... شکه شدم چون انتظار داشتم رتبم حدود 3000 - 2000 بشه ...اما بعدا رتبه ها که اعلام شده من رتبم از انچه با سی دی تخمین زده بودم بهتر شد ...
    اون تابستون به دهنم زهر مار شد...
    ولی خاطراتی که از درس خوندنای دوره کنکور دارم خیلی لذت بخشه...
    تا اینجا فقط خدا بوده که آروم نگهم داشته ...
    ولی خوب الان دیگه از رشتم راضی هستم و همین طور از دانشگاهم 
    و همین طور از داشتن دوستای ماهی مثل شماها 
    به یادت هستم 
    وبلاگت رو بسیار دوس میدارم مثل خودت 
    همیشه پستات تکه و به ویژه عکسای نازی که میذاری














    پاسخ:
    سلام
    برعکس بابای من که خیلی خوشحال بود از نظر دانشگاهم :)
    من وقتی نتایج اومد شوکه شدم چون رشته های دیگه رو برام زده بود قبول میشی.ولی سال ما خیلی انتخاب رشته داغون بود! :(
    شما لطف داری همیشه.ممنونم
  • پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
  • راستی گلدون هات هم خیلی جیگمل هستند
    :)

    (*_*)
    پاسخ:
    ممنون :)
  • پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
  • یه راستی دیگه 
    منم عاشق اون کتاب شیمی که میگی بودم 
    بعد کنکور میاوردم کلی باهاش ذوق میکردم
    با اون که گفتی از آیکون خنگه خوشت میومد کلی خندیدم ... کلی ذوقیدم
    :)
    پاسخ:
    :))
  • آخرین حضور
  • خیر است ان شاالله ...

    پاسخ:
    انشاله
    من ک دارم ب آزاد اسلامی سلام می کنم، ارزش نداره یک سال دیگه بشینم بخونم ! :)

    پاسخ:
    چه رشته ای؟
    ایشالا همون دولتی قبول بشی :)

    اه کنکور حالم ازش بهم میخوره هرچی بدبختی بود همون سال کنکور روسرماهوار شد...هیچوقت یادم نمیره ولی بیخود نیس میگن کارای خدا حکمت داره فک کنم اگه رشته و دانشگاهی غیر ازاین قبول میشدم اینقد بهم خوش نمیگذشت

    این عکسه چیه رو وب گروه واسم باز نشد از متنش ترسدم گفتم نکنه مبلی فوت کرده ؟

    پاسخ:
    :)
    برای منم خیلی دیر باز شد! عکس میلانی بود! :|||||||
    ینی انقد از کنکور بدم میاد :D
    پاسخ:
    :D
  • واقعیت سوسک زده
  • سال 82 که کنکور دادم فکر نمیکردم 10 سال بعدش آنقدر دلم برلی کنکور و حال و هواش تنگ بشه ... و سال اول دانشگاه و آن همه شور و اشتیاق که البته به یمن و برکت نظام آموزشیمان به خاموشی گرائید :(
    پاسخ:
    :)
    این مبتکرانه که میگید رو من ندیدم تا حالا! وسوسه شدم برم بگیرمش :دی
    آها! گلدونام کار داداش کوچیکه ست شاید؟! منم موافقم که عکسایی که انتخاب میکنی خیلی خوبن :)
    پاسخ:
    نخریش بعد پشیمون بشی بیای یقه ما رو بگیری:دی برو فقط تو یه کتابخونه ای جایی ورقش بزن! :) من قبل از اینکه سنم به شیمی خوندن قد بده کتاب های داداشم رو تورق میکردم و کاریکاتورها و اون جاهایی که شکلک خنگه رو گذاشته بود رو میخوندم و برای کنکور هم هر وقت خسته میشدم مبتکران رو میخوندم و لذت میبردم :/ البته یه بخشی از دوست داشتنم احتمالا مربوط میشه به معلم ِ‌خیلییییی خوبمون

    نه! انقد بچگونه شده ینی؟:دی مرسی :)
    سلام

    خدایی تو زمینه کنکور من آقای همسادم!!!

    ینی داغون داغونم آقو... له له ام...

    کنکور لیسانس که هیچ!

    ت دانشگاه کلی کار تحقیقاتی و مقاله خارجکی و کتاب و اینا انجام دادیم. سال آخر که قرار بود بریم ارشد بدون کنکور ییهو زد و قانون رو لطف کردن عوض کردن و کلن سهمیه پژوهشی ارشد حذف شد!!!

    در نتیجه چند سال تلاش ما دود شد رف هوا
    آقو داغون شدم. له شدم...

    سال بعدش نشستم 6 ماه خوندم ولی چشتون روز بد نبینه بعد از 6 ماه دیگه که نتیجه را رو زدن دلم میخواست کله رئیس سازمان سنجش رو بکوبم تو دیفال!!!

    بعدشم رفتیم سربازی ینی دقیقا دوروز بعد از کنکور!!!
    تو سربازی آقا داغون تر شدیم. تنها جایی که افسر درجه دار با لیسانس با نخبگی رو فرستادن بالای برجک اسلحه به دست پست بده ما بودیم.

    ینی اقا له شدیم...

    خلاصه سال بعدش دوباره نشستیم خوندیم با این تفاوت که سال بعدش هم مزدوج بودیم هم باید عسلویه کار میکردیم هم....
    ینی داغونا...

    سال بعدش با هر بدبختی بود خوندیم و رتبمون متوسط شد! ینی دیگه تموم درسای ارشد رو میتونم خودم تدریس کنم از بس خوندم! جالبیش اینه که بچه هایی که اصلا نخوندن خعلی بهتر از من شدن!!!!

    فعلا انتخاب رشته کردیم و منتظر نتیجه ایم.

    اما تنها چیزی که داغونم کرد این بود که امسال دوباره قانون رو عوض کردن و سهمیه پژوهشی رو اضافه کردن ولی برای ورودی های 87 به بعد!!!!!!! منه بیچاره 86 ای ام....

    ینی نشستم پای سایت سازمان سنجش هرچی فحش و ناسزا و بد و بیراه بلد بودم و تا حالا شنیده بودم رو بهشون گفتم. یه چند تایی از همکارم پرسیدم. اونم خوب راهنمائی کرد تو این زمینه...

    ولی هنوز که هنوزه دلم خنک نشده...

    اصن داغونه هنوز.....


    حالا همه اینا که گفتمو بذارید یه ور!
    هیچی بدتر این نیست زن ادم کنکور داشته باشهههه

    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

    ینی اینجاس که آدم داغون میشه
    له له میشه
    نابود میشه
    پودر میشه
    دود میشه
    اصن به یون اف ای دو مثبت تبدیل میشه...

    حالا خودتون حال منو درک کنید بعد از کنکور جناب همسر!!!که دیروز بود!

    اصن یه وضی...

    اون گریه من قش قش میخندیدم!
    اتفاقا الان هم هنوز جاش کبوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    برا ما پیرمردا دعا کونین!

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    یک دقیقه سکوت به احترام بدشانسی هایی که شما داشتید :|

    خیلی خندیدم:دی

  • هما یوسفی
  • سلام
    اصلا م.ن نمیدونم چرا دلم میخواد همه حوادث کنکورمو و سرنوشتمو تو این پستت بگم ولی هی جلو خودمو میگیرم ببینم چقد موفق میشم-سیده هوالعشق عزیز بلطف هر چه سریعتر یک تا(اصطلاح یزدیست به معنی یک عدد خخخخ ببین هی دارم کد میدم برا سرنوشتم! خخخ)پست جدید که نظراتش فعال باشه بذار وگرنه م.ن کل سفت و آمارمو میریزم تو وبلاگت!خیلی دارم خودمو نگه میدارم-وای خدا تا حالا انقد تایپ کردن برام جذابیت نداشت!:دی
    اصلا م.ن نمیدونم این هجده تا بیست و دو سه سالگی چرا انقد جذابه و هیچ وقت از ذهن آدم نمیره!
    اقا و م.ن زمان از دستم در رفته تقصیر م.ن نیست که تقصیر زمانه انقد تند تند میره به هر حال رسین بابا به خیر با کلی تاخیر:)
    پاسخ:
    سلام
    خیلی هم خوب.با تشکر از زحمات شما جهت بالا رفتن آمار وبلاگ. روابط عمومی وبلاگ هوالعشق! :)

    ممنون عزیزم
  • هما یوسفی
  • راستی  واااااااای خدای م.ن عکس رو (هعی میخواستم ابراز علاقه نکنم نشد!) پاچی(چی لفظی است که در گویش اصفهان برا اشیا کوچک استفاده میشود مثلا قاق چی یعنی قاشق کوچک!) شو نگاه کن مامانم اینا ...لباس صورتی اونم از نوع توپ توپی..سیده هوالعشق تا من ذوق مگ نشدم یک جسد بیافته رو دست ماماتنم اینا زود تند سریع یک پست جدید بذار:دی
    یاعلی
    پاسخ:
    دیدی چقد حرف گوش کنم؟ رجوع شود به پست جدید:دی
    سلام علیکم
    کنکور! یادش به خیر! همه کار کردیم جز درس خوندن!!!
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    :)
    یه پست حذف شد ایا؟:مشکوک
    پاسخ:
    شیب؟بام؟ :دی

    هفته آینده گلستان خوبه؟
    تو این یه هفته ما هم کلی داستان داشتیم با این کنکوری ها!
    خدا میدونه چقدر بهشون روحیه دادم و سعی کردم این استرس الکی رو ازشون دور کنم... فکر میکنن حالا چه خبره ها!! :|

    + ینی این گل هارو خودت پرورش دادی؟!
    پاسخ:
    ما خوشبختانه از نزدیک هیچ کنکوری ای رو ندیدیم!
    +نه.من فقط خریدمشون برای کادوی روز مادر!
  • آخرین حضور
  • پست آخرتون کو پس خانومی  :|

    پاسخ:
    باعرض معذرت از دوستانی که کامنت گذاشته بودن، حذف شد ...
    سلام اسم من رها صدر تازه وبلاگتون رو پیدا کردم از نوشته هاتون خوشم می یاد  خوشحال میشم اگر به وبلاگ من که تازه به روز شده سری بزنید و نظر بدید متظرتون هستم
    با سپاس
    پاسخ:
    سلام
    ممنون

    ---------------------------_(/_\)
    -------------------------,((((^`/-
    ------------------------((((--(6-/-
    ----------------------,(((((-,,----/
    --,,,_--------------,(((((--\"._--,',;
    -((((\\-,...-------,((((---\----`,@)
    -)))--;'----`"'"'""((((---(------´´
    (((--\------------(((------/
    -))-|------------------------|
    ((--|--------.-------'-------|
    ))--/-----_-'------`t---,.')
    (---|---y;---,-""""-./---/\--
    )---/-.\--)-\---------`/--/
    ---|.\---(-(-----------\-\'
    ---||-----//----------\\'|
    ---||------//-------_\\'|ا
    ---||-------))-----|_\--||
    ---/_/-----|_/----------||
    ---`'"------------------\_|

    بیا اومدم ببرمت به وبلاگ خودم

    نیمدی بریم بیرون که!!!

    @...............@..........@............@@@@@..........@
    @@..........@@......@.....@......@..........@......@....@
    @.@........@.@....@.........@....@..........@....@........@
    @..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@
    @...@....@...@....@.........@................@....@.........@
    @....@..@....@....@.........@................@....@.........@
    @.....@@.....@....@.........@................@....@.........@
    @......@.......@....@.........@................@....@.........@

    پاسخ:
    این خز بازی ها رو بذار کنار :|
    حالم از کنکور به هم میخوره باور کن ایششششششش
    پاسخ:
    باور میکنم.منم از خوده کنکور بدم میاد :/

    سلام میدون امامتون قبول حق ! خوش گذشت ؟

    ممکنه یکم خوش نگذشته باشه شاید ب خاطر عدم حضور اینجانب بوده ..ولش کن ...میگم حجی, ما امروز رفتیم تکلیف پروژه مون را مشخص کردیم شومام همین کارو بکن پروژت افتاده با نیکبخت منم با اجازت شمارتو دادم ب نیکبخت

    منم افتادم با استاد عزیز بانی نسب ...معرفیم کردب ی دختره قرار شد کارمون از همین تابسون شروع کنیم ...ببین هرچی دیرتر بجنبی از اونورم بیشتر طول میکشه و میفته واسه تابسون 93 دفاعتو ...درضمن شایدم بندازتت با ی پسر و سخت بشه

    این بود گزارش ما از مباحث پروژه

    پاسخ:
    سلام.نرفتیم حالشو نداشتیم!
    جدی؟خب خداروشکر نیکبخت رو دوست دارم! نمیشد از منم بپرسی کی باید برم و اینا؟ نیکبخت همیشه هستش؟چیکار باید بکنم؟ نمیشد باهم باشیم؟کی این تقسیم بندی ها رو انجام داده؟
    باتشکر
  • آخرین حضور
  • خندید و رفت ...

    پاسخ:
    ..

    واااای اصن لذتی داره این کار

    اینقد خوشم میاد 

    خیلیم شیک و مجلسی ایول به خودم.[شیطونک][رضایت][زبان][خونسرد][قلب]

    پاسخ:
    خیلیم شیک! :|
    گفت م نرو: خندید ُ رفت ..

    همین !
  • کوثر ✜عاشق شهید همّت✜
  • دلـم کـمـی مـرد میـخـواهـد از آن مـردهـایـی کـه در خـیـابـان سـرشـان را پـایـیـن می انـداخـتـنـد از آن مـردهـایی کـه بـا شـنـیـدن صـدای اذان .... در مسـجـد حـاضـر می شـدنـد , سـر سـجـاده ... از آن مـردهـایی کـه غـیـور بـودنـد , مـرد بـودنـد آخــر هـم شـهـیـد شــدنـد!


    اللهم عجل لولیک الفرج
    اللهم احفظ قائدنا امام الخامنه ای
    اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
    پاسخ:
    آمین

     واقعن تو امشب حتمن دو رکعت نماز شکر بخون واسه دوستی با من

    چقدمن خوبم و کمک حالت اخه

    پاسخ:
    واقعن! :/
    سلام علیکم
    آه کشیدن هم دیگر جواب غم ها را نمی دهد.
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    ..
  • صبحِ تابناک
  • بعضی وقت ها وسوسه می شوی همینطور بی خودی بروی کنکور بدهی
    فقط بخاطر هیجان و شوری که جوان های کنکوری دارند و روحت با نشاط می شود...
    پاسخ:
    ما به دیدن تصاویرش از اخبار و سایت ها کفایت میکنیم :)
    سلام علیکم
    سلامت باشید.
    خداوند عزیزانتان را برایتان حفظ کند.
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    ممنونم
    یعنی ممکنه همه‌ی کنکوری‌ها با هم قبول بشن؟ نمی‌شه که!
    پس چرا دم و دستگاه خدا رو با این دعا کردن‌ها به چالش بکشیم؟
    پاسخ:
    اون دعا مال اینه که رشته ی خوب و دانشگاه خوب قبول بشن وگرنه همه قبولن.آزاد هم که کنکور نداره کلا!
  • آخرین حضور
  •  

    سلام

     

    منتظر جمعه نوشتتون هستم ...

     

    اللهم عجل لولیک الفرج ...

    پاسخ:
    سلام
    به روی چشم
    سلام
    عس این پست انصافا حس پست رو تکمیل میکنه :)
    چه خبرا رفیق؟ ببخش دیر ب دیر می‌رسیم بیایم
    پاسخ:
    سلام
    :)
    خواهش میکنم عزیزم :)

    پشت کنکورم و رویای فراوان دارم

    روز و شب دغدغه خربزه و نان دارم

    فکر و ذکرم که فقط درس و کتاب است ولی

    شده ام خسته و میلی به بیابان دارم

    موی من گشته سفید از غم کنکور اما 

    بهر تقویت روحی لب خندان دارم

    گرچه یاران همه از یاس سخن می گویند

    من ولی قصد قبولی به تهران دارم

    همه ثروتمان خرج از بهر کلاس

    نه دگر پول بمانده ست و نه تنبان دارم

    بس که از سختی کنکور سخن می گویند

    همه ترس و نگرانی ست که بر جان دارم

    خسته از شیمی و دیفرانسیل و فیزیکم

    هوس هندسه و جبر و حسابان دارم

    بهر آزاد شدن از غم کنکور امشب

    میل بسیار به دود و دم قلیان دارم

    بعد کنکور ببارد به سرم تیر بلا

    سرزنش های فراوان که ز خویشان دارم

    گرچه کنکور بود مشکل و طاقت فرسا

    لیک بر لطف خداوند من ایمان دارم

    پاسخ:
    :)
  • ستار(خرابات)
  • سلام

    هرکسی یه بار کنکور رو تجربه کرده باشهحتما خاطرات زیادی واسه گفتن داره.کلا این نوستالژیک بودن کنکور ول کن ما نیست حتی الان که دیگه دانشگاه رو کاملا از روی تکلیف میرم و فکرم درگیر حوزه است تا بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه واردش بشم، راستی هم رشته ایم ها، البته من ریاضی بودم و گرایش مهندسی آب از مهندسی کشاورزی دانشگاه تبریز قبول شدم که از قضا شهر خودمونم نیست و تا قبل از یونی پامو از قزوین اون طرف تر نذاشته بودم،گرایش شما چیه؟للهم اجعل عواقب امورنا خیرا،یاعلی

    پاسخ:
    سلام
    پس چرا من فکر میکردم شما طلبه هستید؟!!! :)
    جدی؟ چندتا دوست دارم گرایش آب.همه ش مینالن!:دی  من گرایش باغ هستم. 6واحد از درس های شما آبی ها رو پاس کردم به یه بدبختی و فلاکتی!3واحد مساحی 3واحد آبیاری.چه وعضه درسه که شما دارین؟ :دی
    آمین
    وای کنکور....

    الان که نگاه میکنم روی هم رفته خیلی حال داد
    89 پشت کنکوری بودم
    دفتر برنامه ریزی رو پر کردم
    برای یک سال 350 ساعت مطالعه!!!!!
    محشره نه؟؟

    بعد ناراحت شدم که چرا دندون پزشکی قبول نمیشم

    شیمی:بهمن بازرگان
    زیست: مهرداد عالی پور (کتاب بنفش همگامان کانون)
    ریاضی: ده سال کنکور
    دین و زندگی: گاج    عاشقش بودم

    البته الان راضی ام
    واقعا رشته م رو دوست دارم
    وقتی دارم میبینم دکتر و فوق لیسانس هوافضا و شیمی  دارن توی رشته های مرتبط با کشاورزی کار میکنن  با افتخار میگم دانشجوی باغبونی ام

    با سلام از دانشگاه فردوسی مشهد این ور پل کنکور





    راستی الامان از ارشد
    پاسخ:
    اووووح350!! :|
     زیست اون کتاب گربه رو خیلی دوست داشتم به خصوص داستان اولش رو که وقتی خوندمش، خیلی جوگیر شدم:دی
     ریاضی خیلی وقت نذاشتم همون گاج ها رو میخوندم
    دین و زندگی رو هم گاج سفید که خیلی خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم.اصن کتاب دینی خودمون رو نخوندم.سفید ِسفید مونده!

    خب خوبه خداروشکر :) به قولی باغا گُلن! گُلا باغن! :)))

    سلام مهندس باغ. دونقطه عینک آفتابی!
    من اصلا به ارشد فکر نمیکنم! :|
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • :|

    اه اه .. شما بچه درس خونااااااا

    [-(
    پاسخ:
    شیب؟بام؟سرملی؟درس؟
    :))
  • ستار(خرابات)
  • توی پروفایلم نوشته بودم که آب میخونم تبریز!! درسهای ما همشون بدبختیه استاتیک-مقاومت مصالح-مکانیک خاک-معادلات دیفرانسیل-هیدرولیک-مکانیک سیالات-سازه های آبی 1 و 2-هیدرولیک کانال....  وقتی یادشون میفتم که با چه بدبختی گذروندمشون گریه ام میگیره .رسما درسهای عمران رو میخونیم بعد آخرش میگن کشاورزی!البته اکثر دوستام که مثل من نیستن و کلشون بوی قورمه سبزی نمیده امسال ارشد عمران شرکت کردن و اکثرا موفق شدن

    یاعلی

    پاسخ:
    ندیده بودم پروفایلتون رو.
    :)) خیلی درس های دوست نداشتنی هستند! کشاورزی فقط باغ که خیلی قشنگه و یا نهایتا صنایع غذایی که خوشمزه س! :دی
    انشالله که موفق باشید
  • خانم چادری
  • وای مهندسی کشاورزی!

    من یه مشکل خیلی بزرگ دارم و اینکه اسمشونو نمیدونم و رشدشون خییلی کمه. از خانواده کاکتوسن،متسفانه از 8تا، 3تاش پژمردیده شدن :(
    عکساشونو بزارم میشه لطفا کمکم کنی؟
    بعد از 7ماه که دارن روپنجره اتاقم بامن زندگی میکنن،تازه دیروز فهمیدم اون ماری(اسمِ مستعارشه) چرا قد نمیکشه! نگو ناقلا تا بزرگ میشه،برخورد میکنه به خاک،بعد اون قسمتش که رفت تو خاک خودش دوباره جوونه میزنه از نو بزرگ میشه 0_O
    نمیدونی من چقدر از غم از دست دادن زرافه ناراحتم :(
    قدش از همه بلندتر بود...
    :(
    پاسخ:
    :)
    خب کلا خانواده ی کاکتوس ها نور زیاد میخوان و آب کم تا متوسط. کاکتوس های خودم که خیلی وقتی هم نیست خریدمشون پشت شیشه بالکنن و هفته ای دو-سه بار بهشون آب میدم.رشدشون خوب بوده :)
    خب هر وقت که خیلی بزرگ شد میتونه قلمه ش بزنی و از هرکدوم از کاکتوس هات چندتا بچه کاکتوس به دست بیاری :)
  • خانم چادری
  • این بنده های خدا اصلا نور بهشون نمیرسه . اصلا آفتاب مسیرش به اتاقِ ما نمیخوره :(
    ببرمشون تو حیاط یعنی؟ در روز چند ساعت جلو نور خورشید باشن؟
    فکرمیکنم زرافه از آبِ زیاد مرد :(
    یه کاکتوس گرفتم عید،از این درازا که شبیه خیارِ تیغ دار هست،این ماشالله خیلی قد کشیده ذبا اینکه اصلا جلو نور مستقیم نیستن. یعنی همش تو سایه هستن... اما این چند تا رشد ندارن :(
    پاسخ:
    خب همین دیگه! شکنجه شون داری میدی :دی همینی که تا الان یکم رشد کردن برات خیلی مرام گذاشتن! بابا این کاکتوس های بیچاره نور میخوان.بذارشون یه جایی که نور بهشون برسه. مثل پشت شیشه یا همون حیاط. آب هم نباید زیاد بهشون بدی ریشه هاشون آسیب میبین. هفته ای دوسه بار. خب مقاومت هاشون باهم فرق داره اونارم برای رشد بهتر بذار در معرض نور زیاد و آب کم. آره اون درازا خیلی خوبه رشدش.تند و سریع. ولی کلا کاکتوس تو مناطق گرم و خشک خوب رشد میکنه.تو بیابون های لوک خوش شانس ندیدی چقد کاکتوس هست؟:))
  • خانم چادری
  • یعنی از خودم جداشون کنم؟ :(
    بذارم حیاط ... :(
    مثلا تو آفتاب صبح یه 5-6 ساعت باشن خوبه؟
    آخه گلدوناشونو خودم خریدم،رنگ زدم،همیشه میبوسمشون،باهاشون حرف میزنم ببرمشون حیاط که از هم دور میشیم:(
    تازه اگه چشم حیوون خونگی هام بهشون بیفته!!
    باشه چشم. دستت درد نکنه . خیلی کمکم کردی ممنون
    :)
    آره همونا که تشنشون میشد ازشون آب میخوردن :))
    پاسخ:
    آره دیگه. مگه اینکه خودتم کوچ کنی به یه جایی که نور کافی داشته باشه. شبا بیارشون پیشت که کلا نوری نیست!
    6-5ساعت هم با این وضعیت غنیمته :))
    خواهش میکنم :)

    مهدی شریفی چه چیز چرتی نوشته این‌جا. انگار به کل عمرش دعاهای ماه رمضونو ندیده. اللهم اشف کل مریض، اللهم امس کل عریان اللهم اغن کل فقیر و.... آیا واقعن فک می‌کنه همه‌ی این دعاها شدنیه؟ قطعن ک نیس. این دعاها فقط به ما یاد می‌ده این روحیه رو تو خودمون ایجاد کنیم ک برای همه‌ی بدبختا دعا کنیم، حتا اگه نظام و سیستم هم تو کارش نباشه ک همه مریضا خوب شن و همه اسیرا آزاد شن و همه فقیرا پول‌دار شن و الخ. این شریفی تو حوزه چی یاد گرفته پس؟؟
    پاسخ:
    اووووه این پسته چی بوده اصن؟چی نوشتن ایشون؟اوووووووه این پستو چیجوری پیدا کردی بخونی؟اووووه
    این‌قد اووووه اوووه نداره که. دنبال یه چیزی می‌گشتم. پیداش نکردم. خسته شدم. اینو باز کردم. به‌دون این‌که پستو بخونم کامنتا رو خوندم. جالب بود و خاطره‌انگیز.. اینا رو بی‌خیال. من الان حس فضولی‌م ب شدت گل کرده دوست دارم رمز پستای اون یکی هوالعشقی ک آدرس‌ش تو کامنت آخری ک گذاشتی اومده رو بخونم ببینم توش چی نوشته. خدایا! ینی می‌شه؟؟
    پاسخ:
    دنبال چی میگشتی خب؟
    اگه میخواستم همه بخونن که رمز نمیذاشتم.رمزش فقط برا همسرمه باعرض پوزش
    مهم نیست.
    حدس می‌زدم این‌قد خصوصی باشه. بی‌خیال.
    پاسخ:
    :-)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    head:script/span