دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۴۵ ب.ظ
هوای اردی بهشت جان میدهد برای اصفهان گردی.می شود هر وقت حوصله ی هیچ چیز و هیچ کس را نداشت، دست به
جیب از پایین تا بالای
چهارباغ را گز کرد و از اینهمه زیبایی که خدا
ریخته اینجا لذت برد و هر وقت گوش ها از حرف های تکراری پر شد، روی
سی و سه
پل قدم زد و به صدای آبی که خدا ارزانی مان داشته گوش داد و لبخند ِ آدم
های شهر را بعد از چندماه خشکی دید و غرق لذت شد و هر وقت دل ها بهانه ی
حرم گرفت، پناه برد به گلستان شهدا و با دیدن لبخند
شهید خرازی جان دوباره گرفت و هر وقت هوس عکاسی داشت رفت
باغ پرندگان و یا همین نزدیکی ها،
باغ گلها و از هنرنمایی خدا شگفت زده شد و هر وقت رفیق پایه داشت
میدان امام را وجب به وجب قدم زد و
بازارهایش
را زیر و رو کرد و به صدای تق تق چکش ِ میناکارها و مس گرها گوش داد و
فالوده خورد. اینجا، اردی بهشت که می شود هوای بهاری جان میدهد برای همه چیز!
به بهانه "هفته نکوداشت اصفهان" که گذشت!
پاسخ:
سلام
یا نه :)) از میدون امامه
قشنگ بود ممنون
پاسخ:
با الهه شماره یک! :))
شما که افتخار نمیدی همش کلاسی :|
مگه نمیشن؟
پاسخ:
سلام عزیزم
دل می سوزونیم بلکه از این ورا بیاین :)
پاسخ:
شما دل میسوزونین یا دل جِزغاله میکنین آیا؟
:)
پاسخ:
عه! حتما تشریف بیارین :)
پاسخ:
به سلامتی.خوش بگذره
اونی که کنار ساق سورمه ایه هستش و دستش فالوده ست:))
پاسخ:
سلام
خدارحمتشون کنه
اتفاقا چندوقت پیش منم گلستان بودم.یه خانم27-28ساله ای بود_از این خانم بدحجاب مهربونا که هی لبخند هم میزدیم بهم!_داشت عکاسی میکرد. بهش گفتم اون طرفم قبر شهید خرازیه، اونجا هم عکس بگیرین. گفت: وات؟ گفتم اوه مای گاد!ور آر یو فرام؟ که یادم نیست گفت چه کشوری! بعد دیگه چون با دستم قبر شهید خرازی رو نشون داده بودم مجبور شدم ببرمش سر مزار. توی مسیر هی داشت میگفت ایران وری بیوتیفول. اصفهان، تبریز ... گفتم مشهد؟گفت نُه نرفتیم! به شهید خرازی که رسیدیم، گفت یورفادر؟ گفتم نُه! گفت پس کیه؟ دیگه اینجا بود که ما اینجوری بودیم :||| و اینجا بود که فهمیدیم چقدر زبان به درد آدم میخوره! خلاصه دیگه گفتم آی کن نات اسپیک انگیلیش خیلی خوب! و خدافظی کردم رفتم، اونم چندتا عکس از شهید خرازی گرفت. بعد که داشتم میرفتم دیدم داره بدوبدو میاد دنبالم! که ازم عکس بگیره. الان حتما تو کشورهای خارجه داره ازم تعریف میکنه که ایران چه مردمان خوبی داره. این خانمه رو تو گلستان شهدای اصفهان دیدم و ...! دونقطه عینک آفتابی
این بود انشای من :)
پاسخ:
هیچ بستنی ای، بستنی های اصفهان نمیشه :)
پاسخ:
سلام
حسادت نکن فرزندم. هیچ شهری به قشنگی و خوبی اصفهان نیست. بعله.
چهارمحال بختیاری؟
محتاجیم:*
پاسخ:
اینم میگــــــه!اینم میگـــــــــــه! اینم میگــــــــــــــــه![باصدای جیگر]
خوب تر بنگرید که این فالوده شیرازی نیست! شیرازی ها تو فالوده هاشون از این دونه سیاها میریزن که خیلی بدمزه ست! اصن مگه فالوده از شیرازه؟!
پاسخ:
واقعا! این امتحانا رو انداختن جلو نمیذارن قشنگ به اردیبهشت بپردازیم!
بیا اصفهان،مهمون من! :)
منم نونش رو بیشتر از بستنیش دوست دارم اما این رفیقمون که بستنی دستشه نونش رو میندازه سطل آشغال! من :| بستنی :| سطل آشغال :|
پاسخ:
جدی میگی یا شوخیت گرفته؟ قلب من با باتری کار میکنه ها!
منم گفت حذف میکنه؟من که دوتا غیبت فقط داشتم! فردا میرم پیشش!
پاسخ:
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها ...
هر روز بی تو
روز مباداست !
:)
پاسخ:
اووووه از اون موقع انقد قشنگ تر شده :)
عجب شعری.لایک!
جام رو نقاپیدن، بُردن. بردن آقا!
تبریز شمام آش دوغ های خوشمزه ای داره :)
پاسخ:
سلام
شرمنده؟ نچ :))
چرا میدونم از کجایی اما تعجب کردم گفتی بام ایران!من جغرافیم از بچگی ضعیف بود اما تا اونجا که یادمه بام ایران رو میگفتیم چهارمحال بختیاری :دی
پاسخ:
سمت راستی خوشمزه تره ها :)
پاسخ:
اون بالا چه خبره؟ :))
پاسخ:
من دیگه هیچی نمیگم :|
.
الهی! عزیزم :)
خیلی توصیف قشنگی بود.خیلی ها :)
پاسخ:
مبارزه با نفس پس چی میشه؟این بود آرمان های ما؟ :دی
وای آره چه بارون قشنگی اومد دوشنبه.من همیشه فک میکردم این بارونا که تو فیلما، مث دوش آب ِحمامه، چقد ضایعه! بعد دوشنبه به عینه دیدم همچین بارون هایی هم داریم! دلشون سوز:دی
پاسخ:
سلام
میبینید ما اصفهانیا چقد مهمان نوازیم؟اصن به فکر پول و اینا نیستیم! اسممون بد در رفته :دی
پاسخ:
شماها بیاین اصفهان،مهمون من:)
پاسخ:
شیرازم خوبه اما اصفهان یه چی دیگه ست :)
پاسخ:
حساس نشو حساس نشو
بله خب اصفهان رو که به نام من سند نزدن! شهره همه ی اصفهانی هاست حتی اگه سالی یک بار هم نیان این ورا
پاسخ:
من شرمنده :|
خوشحالمون میکنی :*
هوم:(
پاسخ:
پس این جمعیتی که هرسال میاد اصفهان کیا هستن؟اینجا که هیشکی اصفهان نیومده! :دی
پاسخ:
ملت! با شماها هستنا! :|
باتشکر از دقت نظر شما به این همه عکس گل و بلبل و طبیعت و نقاشی های خدا و شیخ بهایی، که زحمت پیداکردنش رو کشیدم و هیشکی هیچی نگفت!:)
پاسخ:
خب بیا.دعوت نامه بدم؟! :)
پاسخ:
سلام
دیگه از گریه رسیده بود به خودزنی! :دی
دیگه شما که اصفهانی هستید باید از اصفهان تعریف کنین نه از عسلویه :|
کجا مثلا؟شهیدخرازی؟شهید افشار؟شهدای گمنام؟
شوماوم خوشدون باشِد
پاسخ:
فمیدم بابا! :)
خواهش میکنم ولی من کنار اون ساق سورمه ایه نشستم! :پی
پاسخ:
ضمن علیک سلام و تشکر :)
برای من که باز میشه فک نکنم مشکلی داشته باشه:
http://www.persianweek.com/wp-content/uploads/2010/10/581_15.jpg
پاسخ:
سلام
بله هیچ کوجا اصفهان نیمیشِد!
خیلی هم خوب. آقا التماس دعا
پاسخ:
من:|
بستنی ها :|
اصل کاری ها :|
ملت :|
[گذاشتن اینهمه عکس جالب نبود، به خصوص که عکاسش هم من نبودم؛ به جز اون عکس میدون امام و همین بستنی ها]
پاسخ:
سلام
لذتی که در سوزوندن دل ملت هست در چیزه دیگه ای نیست :)))
پاسخ:
چقدر دلم تنگشونه :"(
پاسخ:
سلام عزیزممممم
پولشو من حساب کردم بایدم خوشمزه باشه :)))
پاسخ:
شما مطمئنی اصفهانی هسی؟ :)
پاسخ:
من با عابرو که هیچی،با آبروتم کاری ندارم عزیزم! جمع بدانند و آگاه باشند که از شماوم خیلی به ما رسیدس :)
آدرس جدیدت رو بذار
پاسخ:
چه قشنگ بود! چرا یادم نمیاد من!
پاسخ:
الان ینی با اینهمه :) ی که میذارم من بداخلاقم؟نه من بداخلاقم؟ نه خدایی؟ :))
قربونت:*
پاسخ:
والا ما هم مث همه با قاشق فالوده میخوریم! :))
اصفهان هم شما رو دوس میداره
بله کیو میترسونین؟ما از اون خونواده هاش نیستیم!قدمتون رو آسفالتای اصفهان! تشریف بیارید:)) [آیکون یکی که خیالش راحته کسی قرار نیست بیاد اصفهان:دی]
پاسخ:
یعنی من جوون تر از شمام؟ :)
پاسخ:
بی لیاقتی که شاخ و دم نداره :|
علی ای حال ممنون و التماس دعا
پاسخ:
نه:دی
دید خوبی دارید! :))
واقعا همینجوره، بهترین شهر هم برای زندگی هم برای مسافرت[آیکون نژادپرستی]
پاسخ:
سلام جناب امروزه.احوالات؟
قدر میدانیم
پاسخ:
ممنون.روزی همه انشالله
پاسخ:
نه شصتی ها ما رو از خودشون نمیدونن! :)
پاسخ:
هرچی صلاح میدونین :))
پاسخ:
چرا فک میکردین من سنم بالاست؟
من خیلی جوونم دادا :))
پاسخ:
عههههه! شمام هفتادی؟من فک میکردم دهه شصتی هستین! :)
مبارک باشه تولدتون
سلام .
به به ... آب دهنم راه افتاد !!!!! بستنیش از کافه سلطانه یا نه ؟
الان دارم منفجر میشم از حس عصبیت قبیله ای :)
گوشهی ابرو که با چشمت تبانی میکند
این دل خاموش را آتش فشانی میکند
عاشقت نصف جهان هستند، اما آخرش
لهجهات آن نصفه را هم اصفهانی میکند
چای را بی پولکی خوردن صفا دارد، اگر
حبه قندی مثل تو شیرین زبانی میکند
گاه میخواهد قلم در شعر تصویرت کند
عفو کن او را اگر گاهی جوانی میکند
روی زردی دارم اما کس نمیداند درست
آنچه با من عطر شالی ارغوانی میکند
عاشق چشمت شدم، فرقی ندارد بعد از این
مهربانی میکند، نامهربانی میکند
ماه من! شعرم زمینی بود اما آخرش
عشق تو یک روز ما را آسمانی میکند
قاسم صرافان