هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

از یک زلزله زده انتظار عنوان نمی رود!

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ
نشسته بودم پای سیستم و با زهرا حرف میزدم و همزمان داشتم برای پستی که میخواستم از اصفهان ِ زیبایمان بنویسم عکس انتخاب میکردم که زمین با یک صدای ترسناکی لرزید و نت قطع شد. به صفحه ی قطع شده ی مسنجر زل زده بودم و فکر میکردم که چی شد؟! که داداشه با هیجان وارد شد و گفت: "زلزله بود؟ فهمیدی؟" واقعا زلزله بود! صدای همسایه ها که توی کوچه جمع شده بودند و از پس لرزه ها حرف میزدند می آمد و ما دریغ از کوچکترین حرکتی در راستای حفظ جانمان رفتیم خوابیدیم! و من تنها کاری که کردم نوشتن چندخط وصیت و سفارش توی گوشی ام بود و به این فکر میکردم که اگر اتفاقی افتاد و زیر آوار ماندیم و توی چندثانیه همه زندگیمان را و همه ی آدم های زندگی مان را از دست دادیم، کسی به ذهنش می رسد توی پیش نویس های پیام های گوشی کسی که فکرش را نمیکرده توی این سن، قبل از اینکه حرف های فال درست دربیاید و سه تا بچه را مادری کند، شاید وصیت نامه ای نوشته شده باشد؟


  • ۹۲/۰۱/۳۱
  • هوالعشق

دیدگاه (۵۷)

  • مهاجر زلزله زده
  • اولا که خداقسمت خرس بیابون نکنه
    ولی جدااز شوخی....وصیتت چی بود؟
    {اینکه اگه من مردم بچه هام را واسم به دنیا بییارید؟!!}
    :)))))
    پاسخ:
    آره برای بچه هام مادری کن:دی
  • من و تنها وخدا باهم
  • سلام
    بعله شاید حتی به ذهنمان خطور نمیکند این دوری که میپنداریم همین جا کنارمان است وبه آنی میشود نفسی نکشیدونبود...

    صدای زلزله خیلی مهیبه تا حالا هیچ چیزی به اندازه ی صدایی که از دل زمین موقع زلزله میاد من رونترسونده

    خدا روز قیامتمان را که زمین وآسمان دگرگون میشود رحم کند
    پاسخ:
    سلام
    آره صداش خیلی ترسناک تر بود
    الان دیگه فکرشو میکنن چون رسانه ای شد حرکتتون!
    نماز آیات خوندید ؟
    پاسخ:
    خب پس با خیال راحت بمیرم:دی

    بله

    در زلزله و سیل تنها چیزی که فکر نکنم مهم باشه وصیت نامس...خدایی تو اون گیر و دار کی به فکر میفته وصیتی رو عملی کنه؟شاید ماهها بعد  ببینند و...

    البته دور از جان شما و همه ی دوستان که زیر اوار و....

    خدایی یعنی اصلا تکون نخوردی؟

    من سوم راهنمایی لودم که تهران زلزل اومد...یادم_امتحان تاریخ داشتم کتاب و پرت کردم هوا و دویدم بیرون:)

    چه جون دوستیم من .نه؟؟؟

    پاسخ:
    آره خب کسی حواسش نیس اون بنده خدا الان اون دنیا کارش گیره!‌:|

    نه اصلا تکون نخوردم!هنگ کردم که چی بود این!؟
    اصفهان همه ریخته بودن بیرون و تو چادر و ماشین خوابیده بودند تا صبح.جون عزیز تر از تو هم پیدا میشه:))
    سلام بانوجان...

    زمین لرزه...
    خوبی الان؟اتفاق خاصی که نیفتاد؟


    پاسخ:
    سلام عزیزم
    خوبیم خداروشکر. نه چیزی نشد الحمدلله :)
    من فقط صداشو شنیدم، صداش خیلی عجیب بود
    ولی لرزش خاصی حس نکردم

    مارو ک الاخون والاخون کردن رفتیم باغ : ))

    پاسخ:
    آره صداش خیلی عجیب بود من  فک کردم یکی از این ماشین سنگین ها یه چی شده مثلا!‌ :|

    عه عه عه عه!ما مث مرد موندیم خونه :دی
  • امیرحسین رعایی
  • خدا رو شکر کنید که "داداشه با هیجان وارد شد و گفت..." شاید اگه زلزله شدیدتر بود خدانکرده دیگه داداشه رو نمی دیدید . . .
    پاسخ:
    دور از جونش.خدانکنه :|
    من تازه الان فهمیدم دانشگاه بودم !
    این زلزله هم گیری داده ها به ایران ! :(
    خدا به خیر بگذرونه ... من یکی که اعصاب آوارگی ندارم یا هیچی یا ...
    پاسخ:
    حساس نشو حساس نشو :)

    از یک زلزله زده انتظار پست هم نمیرود...

    جانتان سلامت.

    پاسخ:
    ممنون که درک میکنین:دی

    خدارا شکر که خسارتی نداشته . ولی من نمیدونم چرا کل خانواده به من زنگ میزدند و من را نصف شبی بیدار کردن !!!!!!!!!! تنها خسارت این زلزله خواب موندن ما واسه کلاس صبح و خوردن یه غیبت بود ؟؟!!!!!

     وصیت شمام خوندن داره ها !! :)

    پاسخ:
    ساعت یک که نصفه شب حساب نمیشه!تازه سرشبه! :))

    تاحالا چندبار وصیتم افتاده دست "بعضیا" و شده سوژه! :|

    سلام سیده جان...

    خداروشکر که زلزله به خیر گذشت.

    یادمه1 بار از 1 خانومه شنیدم،میگفت وقتی بچه هام اذیت میکردن نمیخوابیدن،بهشون میگفتم واااااای بچه ها زلزله اومده زود بخوابین!!! :/

    پاسخ:
    سلام عزیزم
    آره خداروشکر
    :))
    بسم الله الرحمن الرحیم


    إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا(1) وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا(2) وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا(3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ

    أَخْبَارَهَا(4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا(5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ(6) فَمَن یَعْمَلْ

    مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ(7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ(8)

     من همیشه از بچگی دلم میخاس زلزله را ببینم خدا خاست و پارسال مشهد ک بودیم ی حسی کردیم اما متاسفانه دیشب حتی حتی حتی با اینکه بیدار بودم نفهمیدم

    ادم دیگه ...بوق تر.... ازمن نوبره والا...

    پاسخ:
    اصن این زلزله اومد که تو به بوق بودن خودت اعتراف کنی:پی
  • پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
  • سلام دوستی

    من و خواهر عزیزتر از جان طبقه بالا بودیم دور از همه تا صبح تخت خوابیدیم....
    اما حیف هیجان رو از دست دادیم..

    پاسخ:
    سلام
    واقعا حیف! دیگه کو تا زلزله بشه و بتونین حسش رو تجربه کنین :))
    ما هم البته طبقه سوم بودیم ولی قشنگ حس شد
  • ارحم الرحماء
  • هر وقت زلزله میاد یاد ِ قیامت توی دل میاد ...
    هول و هراس اون روز ...
    خدا کمکمون کنه دستامون خیلی خالیه برا رفتن
    پاسخ:
    خیلی
    نه خب چی فک کردین که توی پیش نویسا ذخیره کردین!
    اونم این گوشیای چینی که دو گرم قشار اضافه بهش وارد شه کارش تمومه دیگه چه برسه به سه طبقه آوار ؟!
    از شما توقع همچین حرکتی نبود!
    پاسخ:
    [صورت شطرنجی] نگیر آقا نگیرررر :))))


    خب البته اصولا برای اینکه بفهمن جنازه کیه و چی به چیه میرن سراغ گوشیش و به مخاطب ها و تماس های آخر و پیام ها توجه میکنن! حالا شاید طرف یهو به دلش افتاد پیش نویس ها رو هم دید! خدا رو چه دیدی؟
    و واقعیتش به این که زیر آوار نمونه هم فک کردم لذا گوشی رو گذاشتم زیر بالشت :دی
    فکر کنم آخرین باری که اینجا زلزله اومد من خواب بودم(:|

    وانکه را خیمه به صحرای فراقت زده اند
    گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست *
    پاسخ:
    یه بارم مشهد بودیم که زلزله اومد منتهی من حرم بودم اصن نفهمیدم :|


    *ممنون
    خدا را دوست دارم حتی با زلزله هایش
    منتظرم
    من را هم به خودم بیاورد
    پاسخ:
    ماهم خدا رو دوست داریم!
    منم 5 دقیقه بعد از زلزله رفتم دوش گرفتم:دی

    آخه خونه ما نه صدایی اومد و نه من لرزیدم :) کلا من بیدی نیسم ک با این بادا بلرزم :))

    خدا ب خیر بگذرونه:دی
    پاسخ:
    عافیت باشه:)))
    خونه ما صدا اومد و یه لرزش؛‌ دلت بسوزه! :پی

    خدا رو شکر به خیر گذشته

    به نظرم این مهم و جالبه که آدم خودشو در لحظه ی زلزله امتحان کنه و ببینه آیا اون لحظه به معصومین متوسل شده یا نه؟ بزرگی می فرمودن هر وقت دیدید مرگ در یک قدمیتونه و اون موقع یا علی و یا زهرا و .. میگید بدونید که با این بزرگان مانوس شدید و خیلیا اونجا گفتن معلومه که ما ذکر میگیم اما ایشون با یه لبخند تلخ گفتن بذارید یه زلزله بیاد همتون خودتونو میشناسید......

    اما انصافا حادثه ی وحشتناکیه آدم حقارت رو با تمام وجود حس میکنه زلزله ی ماه رمضون پارسال در تبریز و تکونهایی که بین چارچوب در میخوردم رو هرگز فراموش نمیکنم

    یاعلی

    پاسخ:
    بله واقعا :)

    ترسناک بود ولی خیلی کم بود و ما تو بهر زلزله نرفتیم خیلی! خیلی شیک از کنار چارچوب گذشتیم و رفتیم خوابیدیم زیر لوستر حتی! :دی
  • مهمان همیشگی
  • الحمدلله که به خیر گذشت:)
    من که بچه بودم همش به فکر این بودم اگه زلزله اومد لباسام آماده پوشیدن برا فرار باشه!!!
    ولی حالا شمام یه تقلایی میکردید بد نبودااا!!!
    مثلا اینکه حاضر میشدید بعدش با کمال خونسردی میخوابیدید!!
    نه؟؟؟!!!بلاخره زمینه دیگه!!! :))
    پاسخ:
    عزیزم :)
    باورمون نمیومد پس لرزه بیاد!
    مرداد که تبریز زلزله اومد خیلی وحشتناک بود....پس لرزه ها هم که دیگه.........منم اون موقع به فکر نوشتن وصیت افتادم....
    ولی الآن دیگه عادت کردیم!چن روز پیش هم زلزله 5 ریشتری اومد ولی هیچ کس بیرون نرفته بود.....وصیت نامه هم فراموش شده!
    خیلی بده که عادت کردیم!!
    قالبتم فوق العاده ست! به آدم آرامش میده!
    پاسخ:
    آیا عادت کردن کار خوبی ست؟ [باصدای ارسطو]
    حادثه هیچ گاه خبر نمیکند! دینگ دینگ :)

    ممنون :)
    سلام همشهری

    این قالبت مرا دیوونه کرد
    پاسخ:
    سلام :)
    قابل نداره
    سلام
    پست وبلاگ شما در "لینک‌زن" بازنشر داده شد
    باتشکر
    لینک‌زن
    http://linkzan.com/archives/10592/
    پاسخ:
    سلام
    باتشکر

    +چه انتخاب عکس خوبی!مرسی
  • پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
  • سلام سیده جان منتظرت هستم
    پاسخ:
    سلام
    خدمت میرسیم

    ادمای بوق با ادمای بوق تر از خودشون میگردن وقتی من ب بوق بودن خودم می اعترافم پس شما که روزانه 6الی 8 ساعت بامایی بوق تراز مایی

    بووووق...

     

    پاسخ:
    کی گفته من با تو میگردم؟:پی
    اون چندساعتم مجبورم!میفهمی؟مجبوررر!:)))
    زلزله میاد که پس لرزه توبه را حس کنیم!

    ولی مهمه که پیش لرزه چی بودیم ...
    پاسخ:
    :)
    سلام الحمدلله که به خیر گذشت!!!
    پاسخ:
    سلام
    الحمدلله
    سلام

    ما که اصفهان نبودیم
    همسر مکرم اعلام کردن!!!

    ما تو زلزله بوشهر بودیم...
    خدائی واقعا لرزید
    اصفهان که خداروشکر چیز خاصی نبود...

    خدا هوا اصفهانو داره...

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    بله خداروشکر خسارتی نداشت.

    هوا همه رو داره :)
    علی یارتون
    بار اول است به خانه ات می آیم. و تا صفحه باز می شود نمی دانم زلزله را خطاب به عکس بهشتی وبلاگت گذاشتی یا متنت. برقرار بمانی بانوجان
    پاسخ:
    سلام.خوش اومدین :)
    اینجا هر از گاهی با این عکس های بهشتی زلزله راه می اندازیم! :)

    ممنونم

     خیییییلییی پررویی

    حالا ک نیومدم محلات و دلت واسم تنگ شد میفمی...

    جدی فکراما کردم نمیام ب خابگاه موندنش نمیارزه ....

    پاسخ:
    ای نادون! :| بیا بریم بعد پشیمون میشی.خب خوابگاه نمون با تاکسی برگرد
    سلام خواهری
    واقعا لحظه ی هیجان انگیزی بود!
    لبخند..
    پاسخ:
    سلام عزیزم
    خیلی :)
    سلام
    ائه الان تو خوبی؟خونسردیتو حفظ کن!4گوش در یادت نره!
    رفتی تو کار پستای احساسی ها؟!
    مادر سه فرزند!!!! :)
    خدا نگهشون داره! :q
    رفقا که کلا یادی از ما نمی کنند "یاد آن ایامی که وبلاگی داشتیم!"
    با لحن آقای افتخاری بخون!
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    الان دارم از زیر آوار جواب کامنت میدم:دی
    چیه مگه؟[باصدای پسرخاله] :)
    آخه شما خوددم سال به سال به وبت سر میزنی وگرنه من اتفاقا همین دیشب یادت افتادم، باور کن! :*

    سلام:))

    خب الان بچه های بالا شهر و پایین شهر تفکیک شدند:)))

    اون طرف فلکه احمد اباد حس نکردند:)))

    ما کودکان معصوم در خانه بدون والدین تنها بودیم در حیاط خسبیدیم و البته بنده با چادر:))) بعد هم گفتیم خدایا دست نامحرم به ما نخورد:)))خدایا قرار بود شهید بشیم نه اینکه بمیریم ها:)))

    یا علی مدد

    پاسخ:
    سلام
    واقعا؟چرا؟ مگه خون اونا رنگین تره؟ :)))
    الهی :)

    نه اجی مرکز زلزله حبیب اباد بود که طرف شمال جغرافیایی  و جوب عرفی:) اصفهان بود ما که جی بودیم بازهم حس کردیم ولی بر وبچ اونور اب که میشن جنوب جغرافیایی . شمال عرفی حس نکردند قضیه رو:))

    خخخ

    یا علی مدد

    پاسخ:
    مابزرگمهریم اما حس کردیم! عجب! :)
    این طرف رود نلرزید! ما که نفهمیدیم! اصفهان که ضد زلزلست اینطرفش که ما هستیم بیشترتر انگار!
    پاسخ:
    خوش به حال شما :)
    ای بدجنس!
    من همش دارم پست میزارم over and over!
    یاعلی
    پاسخ:
    کو پس؟ :))
    علی یارت

    آخه ی دختر مجرد با این همه کمالات نصفه شب با تاکسی برگرده

    باشه حالا چون اصرار میکنی یکم راجع بهش فکر میکنم

    پاسخ:
    شهیده این اعتماد به نفستم :|
  • خارج ازچارچوب
  • خدا رحمت کنه زلزله زده های گذشته و آینده رو. خیالتون راحت باشه که اجر کسی که زیر آوار مرحوم بشه برابر با شهید در راه اسلام میباشد.
    پاسخ:
    خدارحمت کنه
    جدن؟!نمیدونستم!
    توی این بیست و یکسال عمری که از خدا گرفتم یادم نمیاد توی همدان زلزله ای اومده باشه و من حسش کرده باشم واقعا و مثلا ترسیده باشم :|

    "وصیت"!!
    انصافا چیزِ خفنیه..
    پاسخ:
    ایشالا یه زلزله ی بی خطر قسمتتون بشه! :|

    بله وژدانن :))
    خدایاشکرت هرازگاهی یه تکون بی خطربده زمین روکه ملت سوژه داشته باشن براوبشون
    .
    .
    .
    منم اولین باره برات نظرمیذارم نه ایکه نخونده باشمت ها نه اینم نوشتم که بگم اون فاطمه من نبودم 
    پاسخ:
    شما فاطمه بانوی خودمونی آیا؟
    سلام علیکم
    چه جالب!
    یا علی
    پاسخ:
    علیکم سلام

    سلام

    میگما

    این کمکای مردمی که میگفتن آخرش به اصفهان رسید؟

    من تازه فردا دارم میرم اصفهان

    آخر صف کوجاس دادا؟!


    پاسخ:
    سلام
    ما هنو سری صفا پیدا نکردیم دادا
    گشتیم نبود نگرد نیس:دی
    الو...
    کسی صدای منو می شنوه؟
    :)
    ایشالا تو چشت شامپو بره اگه وصیت نکنی عروسکات مال من باشه (آیکون از اون برقایی ک چش آقا گرگه تو پسر شجاع میزد)
    راستی!
    سلام
    زنده ای؟
    :))
    پاسخ:
    سلام آقاگرگه:پی
    نه اونا رو بخشیدم به شیرخوارگان[لقد به ریا] :دی
    نع.روحم از اون دنیا داره جواب میده :)))

    هر روز خدا کار من زار همین است
    نفرین کنم و فحش دهم بهر مشایی
    هر مشکل و جرمی که کنند جمله رفیقان
    بی‌بحث و سند ربط دهم بهر مشایی
    تحلیل ندارم که دهم بهر مخاطب
    ناچار دهم فحش رکیک بهر مشایی
    رهبر که بگفتا بود این مسئله فرعی
    شد مسئله اصلی ما بحث مشایی
    ما قصه سرایان خیالات سیاسی
    افسانه‌ها ساخته‌ایم بهر مشایی
    گفتیم که جن داشته دیدار و ملاقات
    هر صبح و عشا با خود دکتر و مشایی
    گفتیم که رمال بداد قوت دکتر
    گفتیم که شیطان بود شخص مشایی
    «رهبر دهد اندرز که توهین نباشد
    تقوا بشود حفظ در این امر سیاسی»
    خود را زدیم خواب از این حرف ولایت
    تهمت بزدیم راحت و مفت بهر مشایی
    ما هرچه شنیدیم نوشتیم و گفتیم
    تا بلکه شود خرد پرستیژ مشایی
    اسناد رفیقان زمین خوار من آمد
    چیزی نگفتم به جز لعن مشایی
    هم حزبی من دیپلم ناقص ندارد
    دکتر شده اکنون و دهم فحش به مشایی!
    من دست محبت بکشم بر سر فتنه
    فحشش بدهم هر که بود یار مشایی
    با ساکت فتنه بخورم شام دو دستی
    نابود کنم ریشه یاران مشایی!
    دکتر که آمد سرکار، چپ فروریخت
    راستی٭ شده یار چپ و دشمن به مشایی
    آن ساکت فتنه که کنون گشته ولایی
    هر روز زند طعنه به دکتر و مشایی
    کیهان که شده مدعی خط ولایت
    تأدیب نگشتید ز هشدار ولایی!
    در خط ولی بودنتان لاف بزرگیست
    از دید «ولی» دولت ما هست ولایی!
    تهمت زدن بی‌سندت فایده‌اش چیست
    شاید بزنی سکته تو از دست مشایی!
    گفتن ز ولی در سخن و حرف چه آسان
    سخت است به عمل تابع دستور ولایی
    نقدش بکنید لیک نزن تهمت و تهدید
    چون هست پذیرنده نقد تو مشایی!

     

    پاسخ:
    خیلی خندیدم.دستتون درد نکنه شادمون کردین با این شعر طنز
    عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
    عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
    من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام
    کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود ..

    این شعر عالمی داره واسه خودشا ............    
    پاسخ:

    عشق رسوایی محض است که حاشا نشود

    عاشقی با اگر و شاید و اما نشود


    شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم

    هر کسی در به در خانه لیلا نشود


    دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم

    سر بازار که او منتظر ما نشود


    لذت عشق به این حس بلاتکلیفی است

    لطف تو شامل ما ، یا بشود یا نشود


    من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام

    کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود


    هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ

    من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود


    بین زوار که باشم کرمت بیشتر است

    قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود


    مرده را زنده کند خواب نسیم سحرت

    کار اعجاز شما با دم عیسی نشود


    امن تر از حرمت نیست همان بهتر که

    کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود


    بهتر از این؟! که کسی لحظه پابوسی تو

    نفس آخر خود را بکشد ، پا نشود


    دردهایم به تو نزدیکترم کرده طبیب

    حرفم این است که یک وقت مداوا نشود


    طوری افتاده گره بر دل بیتاب ،دخیل

    که به جز دست تو با دست کسی وا نشود


    لحظه واشدن سفره حاجات شنید

    هر که از جانب تو پاسخی الا ، نشود


    امتحان کرده ام این را حرمت ، دیدم که

    هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود


    آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت

    عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

    محمد سولی

    اولین تابلو فقط دارد از تو من را جدا می اندازد
    اصفهان نهصد و نود کیلومتر فاصله بین ما می اندازد

    خط کشی های جاده یعنی این خطوط مقطع منفی
    روی احساس مثبتم یک ریز خط بی انتها می اندازد

    من کجا بوده ام که بی وزنم ، اینقدَرحس پَر زدن دارم
    دستهای کسی است انگاری که مرا در هوا می اندازد

    دل من گرچه هر کجا رفته ولی آخر به مشهد آمده است
    پای در رفته ی دل من را چه کسی جز تو جا می اندازد

    جاده در پیش روی من تا هیچ چشمهایم به چشم آینه است
    آینه ... آینه مرا یاد صحن و گنبد طلا می اندازد

    پا به روی پدال شد لرزان ، چه کسی داده دست من فرمان
    این همه راه دور برگردان هِی به من پشت پا می اندازد
    پاسخ:
    اولین تابلو فقط دارد از تو من را جدا می اندازد
    اصفهان نهصد و نود کیلومتر فاصله بین ما می اندازد ...
    چه
    کسی می داند ..

    که در این دشت ِ دلم ، !!!

    که ز دستان ِ زمانه پُر ِ خون
    و ستم است

    و در این دیده که هر لحظه فقط منتظراست

    و به هر دم نظرش سوی دلی بی شرر است

    چه غمی خواهد و خواهد گذرد

    کس نداند که
    در این خلوت و ویرانه ی دل

    چه کسی هر دم و هر لحظه زغم می گذرد

    آه ... اکنون به تو گویم ، همه ی هستی ِ من

    که دلم با گذر ِ ثانیه ها ، شوق ِ دیدار ِ تو
    را می طلبد

    و در این پهنه ی بی وسعت ِ دنیای غریب

    در پی ِ نیمه نگاهی ز دلت ،

    سخت در سوز
    و تب است

    باز هم گویم و می نالم و فریاد کشم

    هر چه از دل ، زبرم تند رود ،

    یاد ِ تو هرگز و
    هرگز زدلم ، هیچ کجایی
    نرود ...

    پاسخ:
    قشنگ بود :)
    سلام ورحمت بی کران خدانصیبتان

    آره خودمم
    پاسخ:
    بح بح سلام علیکم ورحمت الله
    احوال شما؟این ورا؟ خوشحالمون کردین :))
    خدا رو شکر که سالمی...
    پاسخ:
    :)
    ای جااااااانم...

    خدا رو شکر که سالمی....
    پاسخ:
    :)
    ممنونم:*
    اصفهانم؟ چقده من بی خبرم از دنیا :|
    سلامت باشین...
    پاسخ:
    اصفهان هم :)
    ممنون.شما هم
    زلزله ... یادمه پارسال دی بود که این جا هم زلزله اومد . چقد بد بود ها :| اصن الان که یادم میاد هنوزم ترسم میاد !! :|
    پاسخ:
    :)
    ... و اخرجت الارض اثقالها!...

    یادمه بچه که بودم وقتی شبا از چیزی می ترسیدم،سعی می کردم بخوابم...

    خدا هیچ کسی رو گرفتار زلزله نکنه.

    پاسخ:
    ماهم بچه بودیم پتو رو میکشیدیم رو سرمون و میخوابیدیم! اما هیچوقت نفهمیدم چرا آدما زیرِ پتو احساس امنیت میکنن, حالا گیریم یه قاتل اومد توی اتاق خواب بعد حتما میگه:الان اومــــــدم بکــــشمـــــــِــــت...اَه لعنتی پتو داره نمیشه! :))))

    دقیقا" همینطوری بود،

    فکر این که یکی بیاد تو خونه واسه کشتنم،پتو رو مینداختم روسرم و میخوابیدم!

    :))))

     

    پاسخ:
    :)))
  • رفیق عزیزت
  • خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.......
    جا قحطی که میگن این جاست.....
    تا حالا نشنیده بودم که وصیت نامه تو پیش نویس گوشی باشه

    پاسخ:
    :p

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    head:script/span