یک سینه حرف هست، ولی نقطه چین بس است ...
سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۵۴ ب.ظ
- ۹۱/۱۱/۰۳
عزیزم!!! :)
چه نگرانی ای تو چشماشه!
دستاش که تو هم گره خوردن و بازی بازی میکنن نشون دهنده ی بلاتکلیفی و یه ترس خاصیه!!
این جور لحظه ها خیلی بدن!!
:(
یا ملجا من لا منجا له...
یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید
غمی میماند..
نه!آخه اونجوری بچه پررو میشه!!!
ماهم گاهی نیاز داریم ادب شیم!!!
:(
باش :)
آخی!!عزیزم!!
چه معصومیتی!!دل م کباب شد مادر!!
بیا بقلم یه ماچ بده :)
مامانش کجاست من برم میانجی گری کنم.
خیلی بده در سیستم جدید شمت متوجه اپ کردنتان نمی شویم
به سوی من گذری کن، که سخت مشتاقم
به حال من نظری کن که، سخت مسکینم
ز بود من اثری در جهان نبودی، گر
امید وصل ندادی همیشه تسکینم
هجر تو ز درد و داغ دلگیرم کرد
اندوه غم زمان زمینگیرم کرد
گفتند که جمعه میرسی از کعبه
این رفتن جمعه جمعه ها پیرم کرد