شنیدی مرده و قولش؟
عمو با آب برمیگرده ..
عون و جعفر را روی دست گرفته و پیش می آید. دو خط خون ردیف جا پاهای مرد را میپوشانند. نگاهش به خیمهی زنان است. صحرا بدجوری ساکت است. از تمام درزهای خیمهی زنان انگار سکوت میتراود. نه مویهای، نه شیونی، نه گلایهای، هیچ! سکوت. سکوتی که از جنس صبر حتی نیست. از جنس خالص عشق است.
دو قربانی او، دو نتیجهی هستی او، آنقدر حقیرتر از تمام وسعت عشقند که حتی برای دیدنشان بیرون نمیآید ...
کسی بیرون از نقاب-نفیسه مرشد زاده
امِّ ابیهای محمّد و مادر ِ پدری در خرابه شام!
کلّنا نورٌ واحداً است دیگر!
فاطمه سوم؛
وَه که چقدر فاطمه ای ...
صورت دختر بچه ی سه ساله، به قاعده ی کف دست هم نیست ..
عبدالله هست، جعفر هست، قاسم هست، علی اکبر هست، عباس هست، حسین هست، هفتاد دو تن، جان فشان هست.
خدا فرداها را ختم به خیر کند. ما ختم امن یجیب گرفته ایم؛ کسی چه میداند؟ از این ستون تا آن ستون فرج است!
برای قرار ِ دل ِ بی قرار ام المصائب:
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ...
نگاه و اصرار ِ زینب
* اگر سفره ی خدا ماه روزه باشد و سفره امام حسین ماه محرم، سر سفره ی امام حسین کسانی را راه میدهند که سر سفره ی خدا هم راهشان نمیدهند.
این یعنی اینکه میشود با همه ی سیاهی ها و روسیاهی ها، سیاه پوشید، سر کج کرد و رفت هیئت، لابه لای آدم های خوب و همه ی گریه هایی نکرده را برای حضرت غریب گریه کرد.
*من او
از سری آرزوهای لاممکن(+)
720 نفر کفایت می کند برای مهمان کُشی!
120000 نفر، اسراف است والله!
اگر به وعده طعام آمده اید؛
غذایتان با هیات!
بغضً لابیک را اما...
روضه : (+)
توضیح نوشت: دو پست قبل تر برای بعضی دوستان سوءتفاهم شده بود. من واقعنی خداروشکر کرده بودم بابت چیزهایی که میخواستم و به صلاح نبوده و خدا نداده. منظورم این بود نه ناشکری و پروبازی و اینا