تکلیف من که معلوم است
حضرت آقا، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ اما از کرم شما به دور
است کسی دست خالی از در ِخانه تان برگردد. دست من و دامن پُر مهر شما. بسم الله ..
کاش پای اسممان می نوشتی: خریدم امضا اربابش.
اکسیژن به چه کار می آید؟ من هوای حریم تو را کم دارم ..
عکس از سری آرزوهای لاممکن :|
شام یک طرف، خرابه یک طرف.
همه ی غم و غصه و مصیبت ها یک طرف، غم زینب یک طرف ..
یک وقت هایی هست که آنقدر شدت غصه زیاد است، آنقدر عمیق است، آنقدر جان سوز است که آدم لال می شود. یک وقت هایی مثل ظهر عاشورا ..
یا حسین غریب مادر
تویی ارباب دل من
خدا هیچ مردی را شرمنده نکند؛
فدای شرمندگی تان حضرت سقا. *به خدا زندگی بدون آب ممکن تر است تا زندگی بدون عمو*. ببین؛ سکینه چشم انتظار است. صدای العطش ها خوابیده، تو فقط برگرد حضرت عمو ..
قاسم، عبدالله، جعفر، علی اصغر، علی اکبر ..
غصه ی تو را کجای دلم بگذارم یا اخی؟ آه دلم
منو تنها نگذار ای علمدارم ..
چقدر دیدنی شدی ولدی .. فدای قد و بالات
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
عباسم، عزیز ِدل ِ برادر؛ نیایی؛
علی اصغر بی تابی می کند،
رقیه بهانه می گیرد،
زینب غم باد،
حالا دل من هیچ ..
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
فدای سرت
فدای سرت