آقای خوب ِلحظات تنهاییم؛ دل تنگم.
توضیح نوشت: دو پست قبل تر برای بعضی دوستان سوءتفاهم شده بود. من واقعنی خداروشکر کرده بودم بابت چیزهایی که میخواستم و به صلاح نبوده و خدا نداده. منظورم این بود نه ناشکری و پروبازی و اینا
توضیح نوشت: دو پست قبل تر برای بعضی دوستان سوءتفاهم شده بود. من واقعنی خداروشکر کرده بودم بابت چیزهایی که میخواستم و به صلاح نبوده و خدا نداده. منظورم این بود نه ناشکری و پروبازی و اینا
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها ...
علی اکبر لطیفیان
خدایاجان؛ از اینکه همیشه به همه ی حرف هایم گوش دادی و همه ی دعاهایم را شنیدی اما همه ی حرف هایم را جدی نگرفتی و همه ی دعاهایم را مستجاب نکردی و توی دلت خندیدی، نهایتا یک نُچ نُچی کردی و سری تکان دادی و به یک نگاه عاقل اندر سفیه، بسنده کردی، ممنونم.
چه بنویسم جان ِ دلم؟ چه جور بنویسم که چقدر حس خوبی ست اینکه آدمی به بیچارگی و سیاهی و تنهایی من، پدری داشته باشد همچون تو؟ پدری که با همه ی بدی های بچه ی تخسش، بازهم پدری میکند بی منت و شش دانگ حواسش هست به تمام وجود ِ بچه اش. پدری که وقتی هیچ کس نیست، او هست و بودنش به همه ی نبودن ها می ارزد. پدری که هر وقت دلت گرفت یا شکست یا تنگ شد یا چه و چه، می شود پناه برد به آغوشش. پدری که گوش ِ شنواست برای کلمه به کلمه ی حرف هایی که خریدار ندارند. پدری که سنگ صبور است برای دردها. پدری که میان همه ی رفتن ها و بازگشتن های من، همیشه منتظر میماند. پدری که خیلی خوب است. پدری که خیلی خیلی خوب است. پدری که .. کسی چه میداند چقدر شیرین است طعم سیادت این خاندان کرامت؟
حضرت خدا؛ تا دنیادنیاست باید تسبیح انداخت و شکر گفت بابت افتخاری که نصیبمان کردی.بابت آقازاده بودنمان!
تا نفس دارم میگم: علی ولی الله، به سر دارم میگم: علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله.علی ولی الله...
امیرالمومنین یک جور خاصی برایم عزیز است. یک جور خاص و ناب. یکی از قشنگ ترین و دوست داشتنی ترین عیدهای روزگار من، عیدغدیرست . روزی که به اندازه ی تمام روزهای سال، لب هایم پر است از لبخند و دلم قنج میرود برای حضرت. این مولودی را از ته ِته ِته دلم عشق می کنم و می شنوم و کیلوکیلو قند توی دلم آب میشود با هر باری که میگن: علی رو عشقه :)
بشنوید و عشق کنید(+) عیدتون بابرکت
گاهی که دلم برای روی ماه ت تنگ می شود؛ دوست دارم بیایم آن بالا بالاها. نزدیک ِ نزدیک
و روی ماه ت را ببوسم خدای دوست داشتنی من :)
همین عنوان در کوچه های بغلی:
چه صبری دارد خدا ( سجاد رامشت ) / وقتی دلم تنگ می شود (شاه نعمت الهی ) / بوی باران عطر خاک (باران سادات) / پرسه خیال (رضوان پری) / میثاق ( زینب حیدری) / انتهای بیراهه (ف@طمه) /حرف های نزدیک ( مرمری) / ترخون (مهدی زرین قلم) / / منتظر پرواز /طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) / مینی تاک (هانیه) / ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) / سین عین طا / جشن بارون(نسرین) / روزهای من (یک بنده ی خدا) / رضــا دل(محمد) / پسر خاک (ساجد) / ما که رفتیم(محمد) / :ساعت25 / دری وری های یک کیبورد به دست / خانوم مهندس می نویسد / به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر ) / مکتوب(علی) /امروزه / خدا - عشق - امید ( زهرا ) / مرد کاغذی (ابراهیم ) / زمزمه ی قاصدک های بی خبر(زری) / امید قلب ما روزی مثال نور می آید(مرصاد) /میدونم یکی هست که همیشه حواسش به منه (the scorpio)// رهگذر (ستاره) /دادارآباد (حیدری هائی)/این نیز نگاهی ست به افتادن یک سیب...(مداد سفید)/رندان( مانے) /متولد ماه تیر /دنیای کاسـپر / نای نی paradise / نزدیکم(سین میم آ) / خاکسترکهایم ( زهرا) / shadow / ژی / ملچ مولوچ های وروجک و خاله ریزه / زانوی عروج / پرواز شاعرانه (پروانه) / خطوط دلتنگی (هادی) / perspective )الهه) / به سادگی سکوت (ستاره) / نمیدونم چی بنویسم /هوالعشق/گاهی فقط خیال /بالکن (احسان) / چقدر پشت دلم خالیست (صحرا) / و پرسه هایی که تا ادامه می روند /سکوت شب /عبور از خود/ لباس شکر /من او (عطیه) / خانه دوست کجاست (مستاجرجدید) / دختری در دست احداث / تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین / شهادت دروغ (ال ناز)/ تا تلاقی خطوط موازی (زکیه)/ پرسه ها/
کسی میدونه حکمت این دندون عقل چیه آیا؟! وقتی میخواد در بیاد یک جور مصیبت داریم، بعدهم که با بدبختی، کج دراومد باید بریم بکشیمش! چه کاریه آخه؟
الان با زحمت دوسانت دهنم باز میشه! یاد باد آن روزگاران که با خیال راحت غذا می خوردم و حرف میزدم و میخندیدم
خلاصه که با فلاکت دندونم رو جراحی کردم الان نه که نمیتونم حرف بزنم نوشتنمم نمی آد!
ایشالا که گذر هیچ کس به دندون پزشکی نخوره اونم بدون حضور مامان _البته بابا و داداش ِ مامانی داریم ما:دی_
مدل گریه کردنش شبیه گریه کردن های دوران طفولیت منه موقع رفتن به دندون پزشکی! :))
این پست از سری پست های لوس ِ دوست نداشتنی بود، فقط محض آپ کردن و هیچ ارزش دیگری ندارد! باتشکر.
من از اینهمه آمدن و دوباره برگشتن خسته ام. از اینهمه توبه ی شکسته شده خسته ام. از عهد های ناعهد خسته ام. من از خود ِ بیچاره ام عجیب خسته ام. تو چی حضرت صبور الستار؟ خسته نیستی؟
دوباره می آیم خسته تر از همیشه؛ نگذار برگردم ..
حرفی ندارم به جز اشک، نه حاجتی نه دعایی
دست شما میسپارم این چشم های ترم را
ما را هم دعا ..