دلم محرم می خواهد و روضه ی تاسوعا، که دم بگیرم آب به خیمه نرسید، فدای سَرَت، فدای سَرَت ..
دلم محرم می خواهد و روضه ی تاسوعا، که دم بگیرم آب به خیمه نرسید، فدای سَرَت، فدای سَرَت ..
خدایاجان از این که اجازه دادی پیشوند سید، مزین ناممان باشد، یک دنیا که کم است! یک آخرت ممنون:*
در گلستان گفت بلبل این ندا، خوش به حال سیّدا
می کند هر ضربه ی قلبم صدا، خوش به حال سیّدا
دید شاگردی به مکتب خانه ای، سیّدی نورانی و دردانه ای
گفت با افسوس ناگه مرشدا، خوش به حال سیّدا
هر جوان و پیر هر بی یاوری، پهلوان و میر و هر نام آوری
ذکر ثروتمند و هم ذکر گدا، خوش به حال سیّدا
گفت دلبر با دل آرای دلش، گفت آدم با همان آب و گِلش
این نگردد از دو لبهایم جدا، خوش به حال سیّدا
هرکهعاشق پیشهی پیغمبرست، آرزویشخندههای حیدرست
بر دلش این را کند نور هدا، خوش به حال سیّدا
شالسبزسیّدی عشقمن است، نام اومرهم به هر دردتنست
شال آن ها بر وجودم چون ردا، خوش به حال سیّدا
بی گمان حتی نبی و فاطمه، عالمین و انبیاء، ذکر همه
بی گمان حتی خدا گوید خدا، خوش به حال سیّدا.
زن ها یک روزی، یک وقتی، یک جایی عاشق می شوند و وقتی عاشق شدند شاید یک وقت هایی دلشکسته شوند اما هیچ وقت دل نمی کنند. از داد و بیدادهای هسرشان دلگیر می شوند اما صدای مهربان ِ دوستت دارم همان شوهرشان را از یاد نمیبرند. لابه لای خاطرات تلخشان، خاطرات شیرین را دوباره و سه باره و چندباره مرور می کنند و به اندازه ی همان بار اول لبخند پهن می زنند. قهر را تاب نمی آورند و سکوت را. زن ها دل کندن را بلد نیستند(البته زن های عاشق)، فقط یک اتفاق خیلی خیلی خیلی بزرگ باید افتاده باشد که زنی، نه که دل بکند، بگذارد و برود و یک گوشه با مرور خاطراتش آرام آرام تمام شود.
الهی
وَاَقِرَّ عَینی وَفَرِّحْ قَلْبی وَاجْعَلْ لی مِنْ هَمّی وَکَرْبی فَرَجاً
+خدایا، دیده ام را روشن کن و دلم را شاد گردان و برایم از اندوه و غمم فرج و گشایش قرار بده! :)
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یک شبی که کنج حرم رو به ایوان طلا نشسته باشیم و صدایی با سوز بخواند مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ ؟ و آرامش روانه ی دل مان شود.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یک شب قدری که یک گوشه از صحن انقلاب رو به گنبدش، قرآن به سر، ایستاده باشیم و صدای العفوها به حق علی ابن موسی الرضا تمام حرم را پر کرده باشد و حالمان، حال خوبی باشد.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یک مغربی که نسیم می وزد و بوی غذای حضرتی را با خود می آورد.