کاش روزی بنویسند به بقیع : یک فراخوان کمک ای مومنین، طرح احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به بقیع، کارگران مشغولند، کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به بقیع ، چند روز مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به بقیع ، مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به بقیع ، عید امسال، نماز، صحن عتیق
کاش روزی بنویسند به بقیع ، فلش راهنما، مرقد زهرای شفیع
چقدر این روزهایتان درد دارد
مظلوم ترین و تنهاترین و غریب ترین آقا ...
من به جای مردمی که سلامت نمی کنند
روزی هزار مرتبه می گویمت سلام ...
*(+)
به غم نشسته ای ولی غریب و زار و بی کسی
ای کس و کار بی کسان تسلیت عرض می کنیم
هم دل تو گرفته است هم دل ما گرفته است
به آه و ندبه و فغان تسلیت عرض می کنیم
شبیه قبر گم شده گم شده ای میان ما
دلبر بی نام و نشان تسلیت عرض می کنیم
فاطمیه رسیده و دوباره داغ دیده ای
غصه و حزن بی کران تسلیت عرض می کنیم
فاطمیه رسیده و خمیده راه می روی
وارث قامتی کمان تسلیت عرض می کنیم
فدای شاه مشکی ات فدای گریه های تو
حضرت شاه روضه خوان تسلیت عرض می کنیم ...
فاطمیه که میشود،
آنقدر غم و غصه ها قاطی می شوند
که نمیدانی کدام را گریه کنی!
قامت خمیده، دست های بسته، غرور ِشکسته ...
امروز قشنگ ترین هدیه ی تولد امسال را گرفتم: این قابِ دوست داشتنی
منتخبی از عکس های وبلاگ :)
ممنون رفیق ِشفیق ِعزیز
قاب از این چیزی که میبینید خیلییییییی قشنگ تره! عکسش خوب نشده
**خدا مرا خواهد بخشید ، این شغل اوست!
آدمیزاد نمیداند دلتنگی از کجا می آید؟ کجایش درد میگیرد وقتی دلتنگ است؟ نمیداند چه بلایی سرش می آید. دیگر نه حوصله ی خودش را دارد، نه دوستانش، نه حرف های امیدوار کننده ی دیگران، نه هیچ جای قشنگ دنیا و نه حتی نزدیک ترین ها را. دلتنگی را نمی شود گذاشت وسط میز و عمقش را به کسی نشان داد، نمی شود به راحتی تسکینش داد، گاهی اوج میگیرد، بی طاقتمان میکند و نمی شود داد زد، نمی شود بیرونش ریخت، نمی شود فرویش داد، گیر میکند وسط آدم، نفس را می برد. دلتنگی آدم ها را شاید نکشد، اما بی تفاوت می کند و بعد یک گوشه خیلی آرام، ذره ذره تمام می کند.