از یک زلزله زده انتظار عنوان نمی رود!
- ۹۲/۰۱/۳۱
در زلزله و سیل تنها چیزی که فکر نکنم مهم باشه وصیت نامس...خدایی تو اون گیر و دار کی به فکر میفته وصیتی رو عملی کنه؟شاید ماهها بعد ببینند و...
البته دور از جان شما و همه ی دوستان که زیر اوار و....
خدایی یعنی اصلا تکون نخوردی؟
من سوم راهنمایی لودم که تهران زلزل اومد...یادم_امتحان تاریخ داشتم کتاب و پرت کردم هوا و دویدم بیرون:)
چه جون دوستیم من .نه؟؟؟
از یک زلزله زده انتظار پست هم نمیرود...
جانتان سلامت.
خدارا شکر که خسارتی نداشته . ولی من نمیدونم چرا کل خانواده به من زنگ میزدند و من را نصف شبی بیدار کردن !!!!!!!!!! تنها خسارت این زلزله خواب موندن ما واسه کلاس صبح و خوردن یه غیبت بود ؟؟!!!!!
وصیت شمام خوندن داره ها !! :)
سلام سیده جان...
خداروشکر که زلزله به خیر گذشت.
یادمه1 بار از 1 خانومه شنیدم،میگفت وقتی بچه هام اذیت میکردن نمیخوابیدن،بهشون میگفتم واااااای بچه ها زلزله اومده زود بخوابین!!! :/
أَخْبَارَهَا(4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا(5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ(6) فَمَن یَعْمَلْ
مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ(7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ(8)
من همیشه از بچگی دلم میخاس زلزله را ببینم خدا خاست و پارسال مشهد ک بودیم ی حسی کردیم اما متاسفانه دیشب حتی حتی حتی با اینکه بیدار بودم نفهمیدم
ادم دیگه ...بوق تر.... ازمن نوبره والا...
خدا رو شکر به خیر گذشته
به نظرم این مهم و جالبه که آدم خودشو در لحظه ی زلزله امتحان کنه و ببینه آیا اون لحظه به معصومین متوسل شده یا نه؟ بزرگی می فرمودن هر وقت دیدید مرگ در یک قدمیتونه و اون موقع یا علی و یا زهرا و .. میگید بدونید که با این بزرگان مانوس شدید و خیلیا اونجا گفتن معلومه که ما ذکر میگیم اما ایشون با یه لبخند تلخ گفتن بذارید یه زلزله بیاد همتون خودتونو میشناسید......
اما انصافا حادثه ی وحشتناکیه آدم حقارت رو با تمام وجود حس میکنه زلزله ی ماه رمضون پارسال در تبریز و تکونهایی که بین چارچوب در میخوردم رو هرگز فراموش نمیکنم
یاعلی
ادمای بوق با ادمای بوق تر از خودشون میگردن وقتی من ب بوق بودن خودم می اعترافم پس شما که روزانه 6الی 8 ساعت بامایی بوق تراز مایی
بووووق...
خیییییلییی پررویی
حالا ک نیومدم محلات و دلت واسم تنگ شد میفمی...
جدی فکراما کردم نمیام ب خابگاه موندنش نمیارزه ....
سلام:))
خب الان بچه های بالا شهر و پایین شهر تفکیک شدند:)))
اون طرف فلکه احمد اباد حس نکردند:)))
ما کودکان معصوم در خانه بدون والدین تنها بودیم در حیاط خسبیدیم و البته بنده با چادر:))) بعد هم گفتیم خدایا دست نامحرم به ما نخورد:)))خدایا قرار بود شهید بشیم نه اینکه بمیریم ها:)))
یا علی مدد
نه اجی مرکز زلزله حبیب اباد بود که طرف شمال جغرافیایی و جوب عرفی:) اصفهان بود ما که جی بودیم بازهم حس کردیم ولی بر وبچ اونور اب که میشن جنوب جغرافیایی . شمال عرفی حس نکردند قضیه رو:))
خخخ
یا علی مدد
آخه ی دختر مجرد با این همه کمالات نصفه شب با تاکسی برگرده
باشه حالا چون اصرار میکنی یکم راجع بهش فکر میکنم
هر روز خدا کار من زار همین است
نفرین کنم و فحش دهم بهر مشایی
هر مشکل و جرمی که کنند جمله رفیقان
بیبحث و سند ربط دهم بهر مشایی
تحلیل ندارم که دهم بهر مخاطب
ناچار دهم فحش رکیک بهر مشایی
رهبر که بگفتا بود این مسئله فرعی
شد مسئله اصلی ما بحث مشایی
ما قصه سرایان خیالات سیاسی
افسانهها ساختهایم بهر مشایی
گفتیم که جن داشته دیدار و ملاقات
هر صبح و عشا با خود دکتر و مشایی
گفتیم که رمال بداد قوت دکتر
گفتیم که شیطان بود شخص مشایی
«رهبر دهد اندرز که توهین نباشد
تقوا بشود حفظ در این امر سیاسی»
خود را زدیم خواب از این حرف ولایت
تهمت بزدیم راحت و مفت بهر مشایی
ما هرچه شنیدیم نوشتیم و گفتیم
تا بلکه شود خرد پرستیژ مشایی
اسناد رفیقان زمین خوار من آمد
چیزی نگفتم به جز لعن مشایی
هم حزبی من دیپلم ناقص ندارد
دکتر شده اکنون و دهم فحش به مشایی!
من دست محبت بکشم بر سر فتنه
فحشش بدهم هر که بود یار مشایی
با ساکت فتنه بخورم شام دو دستی
نابود کنم ریشه یاران مشایی!
دکتر که آمد سرکار، چپ فروریخت
راستی٭ شده یار چپ و دشمن به مشایی
آن ساکت فتنه که کنون گشته ولایی
هر روز زند طعنه به دکتر و مشایی
کیهان که شده مدعی خط ولایت
تأدیب نگشتید ز هشدار ولایی!
در خط ولی بودنتان لاف بزرگیست
از دید «ولی» دولت ما هست ولایی!
تهمت زدن بیسندت فایدهاش چیست
شاید بزنی سکته تو از دست مشایی!
گفتن ز ولی در سخن و حرف چه آسان
سخت است به عمل تابع دستور ولایی
نقدش بکنید لیک نزن تهمت و تهدید
چون هست پذیرنده نقد تو مشایی!
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم
هر کسی در به در خانه لیلا نشود
دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم
سر بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلاتکلیفی است
لطف تو شامل ما ، یا بشود یا نشود
من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام
کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود
هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوار که باشم کرمت بیشتر است
قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
مرده را زنده کند خواب نسیم سحرت
کار اعجاز شما با دم عیسی نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که
کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
بهتر از این؟! که کسی لحظه پابوسی تو
نفس آخر خود را بکشد ، پا نشود
دردهایم به تو نزدیکترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
طوری افتاده گره بر دل بیتاب ،دخیل
که به جز دست تو با دست کسی وا نشود
لحظه واشدن سفره حاجات شنید
هر که از جانب تو پاسخی الا ، نشود
امتحان کرده ام این را حرمت ، دیدم که
هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
محمد سولی
که در این دشت ِ دلم ، !!!
که ز دستان ِ زمانه پُر ِ خون
و ستم است
و در این دیده که هر لحظه فقط منتظراست
و به هر دم نظرش سوی دلی بی شرر است
چه غمی خواهد و خواهد گذرد
کس نداند که
در این خلوت و ویرانه ی دل
چه کسی هر دم و هر لحظه زغم می گذرد
آه ... اکنون به تو گویم ، همه ی هستی ِ من
که دلم با گذر ِ ثانیه ها ، شوق ِ دیدار ِ تو
را می طلبد
و در این پهنه ی بی وسعت ِ دنیای غریب
در پی ِ نیمه نگاهی ز دلت ،
سخت در سوز
و تب است
باز هم گویم و می نالم و فریاد کشم
هر چه از دل ، زبرم تند رود ،
یاد ِ تو هرگز و
هرگز زدلم ، هیچ کجایی
نرود ...
یادمه بچه که بودم وقتی شبا از چیزی می ترسیدم،سعی می کردم بخوابم...
خدا هیچ کسی رو گرفتار زلزله نکنه.
دقیقا" همینطوری بود،
فکر این که یکی بیاد تو خونه واسه کشتنم،پتو رو مینداختم روسرم و میخوابیدم!
:))))
ولی جدااز شوخی....وصیتت چی بود؟
{اینکه اگه من مردم بچه هام را واسم به دنیا بییارید؟!!}
:)))))