بر شما باد مادر و پدر شدن 🙂
شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۳۲ ب.ظ
انگار یکباره بزرگ شدم، نه به خاطر اینکه 26 ساله شدم و یک سال به سال های زندگی ام اضافه شده، بزرگ شدم چون مامان شدم، بدون اینکه خودم بفهمم یا بخواهم تبدیل به آدم صبوری شدم که نبودم. تنم را به تیغ جراحی سپردم و همه ی دردها و سختی های 9ماه بارداری را برای در آغوش کشیدنش به جان خریدم
قبل از این، خواب عزیزترین لذت دنیوی ام بود و غیر قابل معاوضه با هیچ چیز! و حالا پیش نیامده که سه ساعت پشت سر هم خوابیده باشم. پیش از این دنیا را آب می برد و من را خواب، حالا با صدای خس خس نفس هایش بیدارم. عزیز دنیوی بعدی خوردن بود که آن هم کنسل شد و قید گزینه های زیادی را بابت نفخ و دل پیچه های جگرگوشه ام زدم. زمان زیادی منتظر شنیدن عاروق مینشینم و پوشک عوض کردن دیگر جز اعمال شاقه نیست! با گریه هایش دلم مچاله شد و با مریضی اش، آب شدم. آدم جدیدی شدم و دارم زندگی جدیدی را تجربه میکنم، که پر است از حس خوب و امید. من مادر شدم، هرچند مبتدی و نابلد، اما پر عشق و با تمام وجود.
- ۹۷/۰۱/۲۵
خیلی قشنگ نوشتی مادر با احساس. :) ان شاءالله که خیرشو ببینی.