دست مرا بگیر مرا تا حرم ببر، کار دلم بدون تو بالا گرفته است
سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۲۵ ب.ظ
شدیدا دلم حرم میخواهد. که بروم بنشینم روی پله های ورودی و سر بگذارم روی سنگ های سرد ِ سفید و چشم در چشم ضریح! و باد ِ کولرهای حرم بخورد توی صورتم و نفس بکشم عمیق ِعمیق. نفسی که پر باشد از عطر امام رضا. و بعدترش امام رضا بیاید با یک آغوش باز، دستم را بگیرد و بگوید: غصه نخور! همه چی درست میشه. بیا بریم ..
دوباره دل بیقراره / امشب عنایتم کن / آقا اجابتم کن/ زدم قید خودم رو/ بکـــش و راحتــــم کــــن ..
+ دیگه اینجا را دوست ندارم. انقدر آشنا اینجا می آید که جرات نوشتن ندارم!
- ۹۱/۰۷/۱۸