یا مُبَدِلَ السَّیئات با الحَسنات ..
دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۳:۱۰ ق.ظ
زندگی ام را دوست دارم؛ از همان وقتی که یک الف بچه بودم تا الان که20 و اندی از زندگیم میگذرد، اما یک جاهایی از آن را دلم میخواهد پاک کنم. ویک جاهایی را پاک تر، آنقدر محکم که بالکل پاره شود حتی! بعد وقتی زندگیم را میگیرم بالا ببینم همه چیزش خوب است به جز چندتا پارگی. اصلن هم یادم نیاید که این پارگی ها برای چه بوده. نمیخواهم فکرش را هم بکنم. اصلن ای کاش خدا همان طور که به حرمت این ماه از پرونده ی سنگین مان خیلی چیزها را به سادگی آب خوردن پاک میکند، از ذهنمان هم پاکشان کند، حالا نه به همان سادگی، اما پاکشان کند. پاک ِ پاک. انگار نه انگار ..
- ۹۱/۰۵/۰۹
:(