من و جدا شدن از درگهت خدا نکند ...
دوستت دارم میشود: یک جمله، یک جمله ی دو کلمه ای، دو کلمه ی نُه حرفی!
نُه حرف؛ برای ابراز تمام احساسات کسی که همه هستی اش تو هستی کفایت می کند؟
حضرت مهربانی ها؛ می کُشی مرا ..
شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد
شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را
برای گریه اش اینک به فکر شانه بیفتد
درست مثل جوانی شرور و هرزه و سرکش
که وقت غصه و غربت به یاد خانه بیفتد
شبیه متهمی که به دست خویش بمیرد
و یا به پای خودش دست تازیانه بیفتد
منم مشبّه تشبیه های فوق، وَ ای کاش
که از سرم هوس گفتن ترانه بیفتد
نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت
دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد
همیشه وقت زیارت، شبیه پهنه ی دریا
تمام صورت من در پی کرانه بیفتد
شبیه رشته ی تسبیح پاره، دانه ی اشکم
به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد
ولیِ عهد دلم نه، تو شاه کشور قلبی
که با تو قصه ی جمشید، در فسانه بیفتد
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیّاد، از زبانه بیفتد
الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد
پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج(+)
بعدن نوشت: عکس های لینک ناراحت کننده ست.خیلی دقیق نشید!
- ۹۱/۰۵/۰۱
به شما مهربون طاعات شما موردقبول درگاه حق.
بار خدایا؛
وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛
از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛
ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما ...
`