خداقوت؛ حیدرکرار
دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۲۱ ب.ظ
صدای تق تق ِ آرام در می آید. انگار صاحب این دست رمق ندارد!
فدای رخت حسن جان. این وقت شب اینجا چه می کنی؟
بابا گفت سلمان بیا کمک. دست تنهام ...
یاایها العزیز اینجا چه دیدی که هر شب و هر شب کابوس؟
تو را چه تقصیر؟بس است آقازاده! سرت سلامت
- ۹۱/۰۲/۰۴