هوالعشق

هوالعشق

زیر دین چهارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت علی بن موسی بیشتر

طبقه بندی موضوعی
آرشیو

ریکاوری

جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۴۷ ب.ظ

دیشب وقتی بیکاری امانم را بریده بود دفترهای خاطراتم را چیدم جلویم. همین دفترهای دخترانه که آخرهای سال ِ تحصیلی پر میشود از گل و بلبل و شعر و حرف و حدیث و یادگاری و خاطره ی دوستان. با خواندن هرکدامشان نیشم تا بناگوش باز میشود! روند بزرگ شدنمان توی این دفترها، که هر کدامشان مال یک مرحله از زندگی ست و به مقتضای سن پر است از خطوط خرچنگ قورباغه ی بچه دبستانی ها و برچسب های رنگ و وارنگ و شعر های لوس ِ دخترانه! کاملا محسوس است. بین این پنج دفتر یکیشان که از همه کوچک تر است را برمیدارم و یکهو چشم هایم پر میشود! اولش نوشته ام نجوای دل! و اولین صفحه اش تاریخ زده ام87/5/22 دوشنبه ... هی ورق میزنم و هی چشم هایم خیس تر. یادم می آید این دفتر قرار بود پر بشود از نامه های من برای خدا! و حالا  نشسته ام و نامه ها را میخوانم و خط به خطش را گریه میکنم. (نه که فکر کنی مناجات نامه نوشته ام و عارفم و این ها! نه! همه اش قربان صدقه های دخترکی ست برای خدایش و آرزوهای ریز و درشتی که داشته و دارد! که اگر بخوانی ش بیشتر خنده ات میگیرد تا گریه!) میرسم به کلی عهد و قول و قرار. به کلی نذر. به توبه! به چیزهایی که یادم رفته بودم! میرسم به آخرین صفحه : 89/9/10 ... ورق میزنم

91/1/4 خدایا سلام. دلم برایت تنگ شده ...

http://sososite.org/wp-content/uploads/2012/02/65464564875667.jpg

  • ۹۱/۰۱/۰۴
  • هوالعشق

دیدگاه (۲۹)

  • زهره سعادتمند
  • خیلی که اهل این کارا نبودم ولی یه دفتر داشتم فک کنم، که اونم الا نمیدونم کجاس. نمیدونم دارمش یا دور انداختم.
    نامه نوشتن به خدا رو هم تا حالا تجربه نکردم..باید خیلی آرامش بخش باشه..
    پاسخ:
    آره خیلی حس خوبیه. وقتی بعد از چندسال نوشته هات رو میخونی و میبینی چقدر آروزهات کوچیک بودن. در حد نمره ی خوب امتحان!
    سلام برایم آشنا بود اسفندماه89 تمام نوشته های تنهایم و باهمم را دوره کردمو خیلی هایش را جدا کردم به بعضیاش که میرسیدم قوت میگرفتم و با بعضی دیگر غمگین میشدمدفترهای من با خطی زشت نوشته شده اند که حتی گاهی خودم هم نمیتوانم بخونم و نقشو نگاری هم ندارد.
  • علیرضا محمدی
  • باب الجواد راه ورودی به قلب توست ...
    پاسخ:
    حاجت رواست هر که از این راه میرود ...
    به گمانم اگر چنین دفتری داشتم
    برای خواندنش باید سرخ میشدم
    بچگی هایم و نوجوانی هایم پر از دسته گل های به آب داده است
    خوب است که آدم سیر بزرگ شدنش را جایی یادداشت کند
    اما امان از معصومیت های از دست رفته ...
    مانند مادر بزرگی که دلتنگ فرزندش است ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد دلتنگ خدا بودم ........
    یادم دادی چطوری شماره اش را بگیرم( دفترمن هم مدت هاست ورق نخورده است)
    بی ربط نوشت را کاملا موافقم .......بچه به این بامرامی کی دیده؟؟؟؟هااااااااان؟؟
    چه حرکت قشنگی! چه هدر قشنگی! (با لحن روباه پایین درخت خطاب به زاغ پنیر به منقار)
    شاید دو سه ماه پیش بود که یه همچین اتفاقی برام افتاد
    ی دفتر که از سال 81 نوشته بودم تا سال 86 رو خوندم
    به نظرم نوشته هام خنده دار نبودن .
    دلم برای پاکی اون موقعم تنگ شد :(
    تلنگر خوبی بود

    نیازمند خلوت و کمی تاملم!

    زیادی به مختال فخور نزدیک شدم!

    تا اطلاع ثانوی

    سکوت و دیگر هیچ!
    پاسخ:
    موفق باشی:)
    سلام خدمت شما و عید بر شما بزرگوار مبارک....

    آقا جان یا صاحب الزمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)

    یک سال نیامدی و لبخند زدم
    خود را به نبودن تو پیوند زدم

    بی عاری و بی خیالی و... می دانم
    یک سال گذشت و من فقط گند زدم
    دیشبش را ندیدم ولی بعد از ظهریش را دیدم
    بابا این بچه خیلی بامرامه.......
    پاسخ:
    دلم برات تنگ شده!
    واااای هدرت دل آدمو می بره ... ( ما که خودمون بی دل هم هستیم ...)
    دل م برا حرمت پر می زنه ... برا حرمت پر می زنه ...

    منم یه ازین دفترخاطرات ها دارم . دفترهایی که به قول تو کااااملن روند بزرگ شدنمون رو نشون میدن . اولیش برا دوره دبستانمه که به هرکی میرسیدم حتی از سال بالایی ها که اسمشونم نمیدونستم حتی میدادم برام بنویسن . توش هم پر از قلب و ستاره است . خیلی واقعا مسخره اس . اما بعدیا بهتر شد . آخریش تا جایی که یادم میاد یه دفترچه کوچولو بود که تو دوره دبیرستان دادم به بچه ها که بی تعارف هرچی انتقاد ازم دارن بنویسن و خیلی به دردم خورد .
    واسه خدا هم گاهی مینویسم . خیلی خیلی خیلی جواب میده !!
    پاسخ:
    آره.بالاخره یکی حرف ما رو فهمید! :)
    این پستت قشنگترین پست بود... نمیدونم چرا
    پاسخ:
    لطف داری :)
    سلام

    امام صادق علیه‌السلام:
    ما مِن یَومٍ نَیروزٍ إلّا وَ نَحنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لِأنَّهُ مِن أیّامِنا وَ أیّامِ شِیعَتِنا.
    هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم چون نوروز از ایام ما و شیعیان ما است.
    (مستدرک‌الوسائل ج 6 ص 352)

    به امیدروزی که نوروز را در حضور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جشن بگیریم
    نوروز1391بر شمامنتظران حضرتش مبارک باد

    اللهم صل علی محمدو ال محمد و عجل فرجهم
    التماس دعا

    توی دلتنگیات واسه منم دعا کن
    عکس باب الجواد می ذاری به فکر بدبخت هایی نیستی که دلشون در حد یه مورچه برا آقا تنگه؟
    السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الارض
    پاسخ:
    من شرمنده!
    راستش از وقتی شروع کردم به وب نویسی دیگه کمتر توی دفتری نوشتم
    این یه نکته ی منفی از وب نویسی بوده برا من.
    پاسخ:
    برای اکثرمون
    دشمنت شرمنده
    پاسخ:
    :)
    منم هم نظر شدم با کامنت ِ پشت کوه‌ها! و الان شامل اون اکثرنی که گفتی میشم
    پاسخ:
    به سلامتی :)
    salam
    dele man ham tang shode baraye khoda..... axe headeton 1 kami bi keyfiat nist be nazareton?
    پاسخ:
    چون خیلی توی سایزش دست بردم و از بالا و پایین و چپ و راستش زدم، کیفیتش اومده پایین!
    خوش به حالتون که حداقل این دفتر رو دارید ...
    پاسخ:
    شمام میتونید داشته باشید :)
    91/1/5 خدایا سلام. دلم برایت تنگ شده ...
    سال نو مبارک
    شما دعوت شدید
    ما با "چی بخورم چی نخورم"بروز و منتظر حضورتون هستیم
    یاعلی
    نزدیک تر از نزدیک
    تنگ تر از تنگ ...
    پاسخ:
    از من به من نزدیک تر "تو"
    ممنون از حضورتون بازم سر بزنید
    یاعلی
    سلام گمنام آشنا
    منم مثل تو ام از این دفترا زیاد دارم هنوزم که هنوزه واسه اون بالایی حرفام می نویسم
    گاهی وقتا که وقفه می افته و میرم به نوشته های قبلی سر می زنم دلم واسه حس و حالی که موقع نوشتن اونا داشتم تنگ میشه و خیلی دلگیر میشم
    کاش همیشه از این وقفه ها داشتیم . . .
    شادی از تقویمم بی تو رفت و بر نگشت

    انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت!!
    پاسخ:
    به به این ورا
  • ساندیس خور نظام
  • سلام به روزم

    سید مجتبی خامنه ای سید احمد خمینیی دیگر ...
  • ساندیس خور نظام
  • سلام
    چی چیتو شدست ؟
  • ساندیس خور نظام
  • سلام سید احمد بسیار از نظر بینش سیلسی قوی بوده و همچنیین از نظر علمی هم همینطور .
    سید احمد برای امام بسیار عزیز بودند بسیار زیاد
    سید مجتبی هم دقیقا مثل سید احمد میمونه
    سید مجتبی اجتهاد دارند
    در فتنه بسیار با درایت عمل کردند
    هم به فکر مورچه ها هم به فکر گربه کوچه شان
    اصلا در مخیله ام هم نمی گنجد بتوان چون او بود
    من هم خیلییییییی دلم واست تنگیده
    پاسخ:
    :)
    ریکاوری:
    توفکررفتگرشهرداری بودم که ساعت سه ونیم نصف شب باموتورتوسرمایی که ماداخل ماشین میلرزیدیم داشت ازروستا_ پانزده کیلومترطی می کردتاسرکارخود برود.......
    اندرخم یک کوچه ایم...........
    head:script/span