*سوگند تو را، قدر ِدو دستان ابوالفضل

دودوتا چهارتا میکردم و دعاهایم را پشت سر هم ردیف کرده بودم که شنیدم یکی صدایت زد:

یا باب الحوائج ..

*(+)

دارد زمان آمدنت دیر می شود، دارد جوان منتظرت پیر می شود

هزار و چهارصد سال و چندماه و چندین روز است که نیامدی

تا فردا اما، خدا بزرگ است ..

تو را دارم؛‌ چه غم دارم؟

یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ

یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَه

...

اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد

اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد

یاسامع

یا مَنْ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ

یَا مَنْ یَسْمَعُ أَنِینَ الْوَاهِنِینَ

...

اى که آگاه است از نهاد خاموشان،

اى که مى شنود ناله خسته دلان را

یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ

*قسم به روز؛ قسم به شب

ما تو را هرگز رها نکرده و مورد خشم قرار نداده ایم

قسم به مهربانیت

من لی غیرک

رهایم مکن

---

بعضی وقت ها هست که در اوج درماندگی ها و دلواپسی ها، خیلی به موقع، خدا خودش را نشان می دهد؛ مثل همین دیشب، وقتی دل نگران بودم و رسیدم به اینجا و دلگرمی را در این آیه دیدم. *سوره ی ضحی، آیه یک تا سه. ممنون آقای خدای عزیز :*

*من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم؛ تو میروی به سلامت سلام ما برسانی

گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود

بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو

هرچند ما بدیم تو ما را بدان مگیر

شاهانه ماجرای گناه گدا بگو

بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان

با این گدا حکایت آن پادشاه بگو ..

*مسافر کربلا